گنجور

 
جهان ملک خاتون

ساقیا چون گل شکفت از می پرستی چاره نیست

صورتی بی جان بود گر وقت گل می خواره نیست

تا گل و مل در کنار سبزه ی خوش دلکشست

ای دریغا این گل و مل پیش ما همواره نیست

هر کجا باشد گلی در بوستان با بلبلیست

لیک گل را در سرابستان ز بلبل چاره نیست

در چنین فصلی که گویی خانه زندانست و چاه

کیست کاو در وقت گل از خان و مان آواره نیست

رحمتی بر من نیارد در چنین فصلی نگار

چون دل سنگین او دانم که سنگ خاره نیست

گر ز من پرسی به دور حسن او یک پیرهن

نیست کز شوق رخ آن ماه پیکر پاره نیست

گفتمش هم چاره ی درد من مسکین بجوی

گفت کمتر گو مرا سودای هر بیچاره نیست

باشد آزاری میان دوستان اندر جهان

لیک بیزاری ز وصل دوستان یکباره نیست

نسبت قدش به سرو ناز می کردم اگر

دم مزن ای دل که ما را راست گفتن چاره نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سید حسن غزنوی

کیست از دوران خونبارش دل صد پاره نیست

همچو آبی گرد نا اهلیش بر رخساره نیست

هیچ عاشق دیده خوش در وجود

کز رقیب دیدها سوی عدم آواره نیست

ای رفیقان عالم ترکیب اضداد است از آنک

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

هر که اندر موسم گل همچو گل می خواره نیست

آنچنان پندار کوخود در جهان یکباره نیست

نرگس صاحب نظر تا دید احوال جهان

اختیارش از جهان جز مستی و نظّاره نیست

تا صبا شد حلّه باف و ابر شد گوهرفشان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
مولانا

اندرآ ای مه که بی‌تو ماه را استاره نیست

تا خیالت درنیاید پای کوبان چاره نیست

چون خیالت بر که آید چشمه‌ها گردد روان

خود گرفتم کاین دل ما جز که و جز خاره نیست

آتش از سنگی روان شد آب از سنگی دگر

[...]

حکیم نزاری

کیست کز سودای تو از خان و مان آواره نیست

آخر ای جان آن دلِ سنگت ز سنگ خاره نیست

بی دلان در عرصه ی کوی تو سرگردان عشق

هم چو من هستند امّا هم چو من بیچاره نیست

میرِ دادی نیست ور باشد مجال آن که راست

[...]

ابن یمین

ساقیا چون گل شکفت از می‌ْپرستی چاره نیست

صورتی بی‌جان بود کو وقت گل میخواره نیست

نوعروس گل ز مهد غنچه می‌آید برون

بالغ است آری ازین پس جای او گهواره نیست

این زمان کز خرمی صحرا بهشت‌آسا شدست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه