در فراقت جز غمم کس یار نیست
غم بسی دارم ولی غمخوار نیست
دل ببرد از دستم و یاری نکرد
هیچ مشکلتر از این بر کار نیست
غم ز دل کم نیست ما را در فراق
هیچ غم چون شادی اغیار نیست
کار دل بردن بود آسان ولی
دل ببرد از دستم و دلدار نیست
بار عشقش بر دلم بسیار هست
در دلش از مهر ما آثار نیست
چون قدش سروی نروید در چمن
چون رخش یک گل در این گلزار نیست
گفتم ای دل صبر باید در غمش
گفت دردا صبر با ما یار نیست
نگذرد یک لحظه کاندر عشق او
قصّه ی ما در سر بازار نیست
بار بسیارست از غم بر دلم
از چه رو ما را به کویت بار نیست
چون که من اقرار کردم بندگی
بعد از این اقرار من انکار نیست
گر بخوانی ور برانی بنده ایم
در جهانم جز تو استظهار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و درد فراق محبوب میگوید. او احساس میکند که در این دلتنگی هیچ کس را جز غم ندارد و دیگران در شادیهایشان غم او را درک نمیکنند. دل او از دست رفته و هیچ یاری برای تسکینش وجود ندارد. او عشق محبوبش را سنگین و طاقتفرسا میبیند و میگوید که با وجود عشقش، مهر و محبتی از طرف محبوبش در کار نیست. شاعر به دل خود میگوید که صبر کند، اما دلش پاسخ میدهد که صبر نیز یار او نیست. او در انتها تصریح میکند که به بندگی محبوبش اقرار کرده و در این دنیا جز او کسی را نمیخواهد.
هوش مصنوعی: در دوری تو تنها غم من باقی مانده و هیچ کس همراهم نیست. غمهای زیادی دارم، اما کسی نیست که دردهایم را درک کند و به من تسلی بدهد.
هوش مصنوعی: دل من را از من گرفته و هیچ یاری به من نمیکند؛ هیچ مشکلی سختتر از این وضعیت برای من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: غمهایی که در دل داریم، در فراق و دوری کم نشدهاند. هیچ غمی چون شادی دیگران برای ما نیست.
هوش مصنوعی: بردن دل دیگران کار سادهای است، اما دل خودم را از دست دادهام و دیگر کسی نیست که آن را به من بازگرداند.
هوش مصنوعی: عشق او سنگینی زیادی بر دل من دارد، اما در قلب او هیچ نشانی از محبت ما وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی قد او مانند سرو در باغ زیبا و رخش مانند گلی در میان گلهاست، دیگر گلهای دیگر به چشم نمیآیند.
هوش مصنوعی: به دل گفتم که باید در غم تحمل کنی، اما او در پاسخ گفت که افسوس، صبر همراه ما نیست.
هوش مصنوعی: یک لحظه هم نمیگذرد که در عشق او، داستان ما در ذهن و زبان مردم نباشد.
هوش مصنوعی: دل من از غمها سنگین است و نمیدانم چرا در این دنیای پر درد، امیدی به آمدن به سوی تو ندارم.
هوش مصنوعی: از آنجا که من به بندگیام اعتراف کردهام، پس بعد از این اعتراف، هیچ راهی برای انکار وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر مرا بخوانی یا طرد کنی، من بندهات هستم. در این جهان، جز تو هیچ پناهی ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر دو عالم شد همه یک بارنیست
در زمین ریگی همان انگار نیست
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
گر زبان در من کشند انکار نیست
مدعی را حد این اسرار نیست
قصه ی مجنون هم از مجنون شنو
عاقلان را با مجانین کار نیست
گر زبان طعن شد بر من دراز
[...]
از تو بر خاطر مرا آزار نیست
بی تو در ملک جهانم کار نیست
گر به جای من ترا عشاق هست
جز تو در عالم مرا دلدار نیست
تا نخواهی صحبت اغیار نیست
[...]
روزه داری را که با خود کار نیست
جز بدیدار خدا افطار نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.