گر زبان در من کشند انکار نیست
مدعی را حد این اسرار نیست
قصه ی مجنون هم از مجنون شنو
عاقلان را با مجانین کار نیست
گر زبان طعن شد بر من دراز
چون کنم کوته نظر را بار نیست
در نمیگنجد کسی با او جز او
در حریم عاشقان دیّار نیست
تا بننمایند نتوانی شناخت
علم و عقل آنجا به جز پندار نیست
تا که را روشن کند توفیق چشم
ورنه کس را زهره ی دیدار نیست
احتمال سِرِّ صاحب درد را
یار می باید و لیکن یار نیست
عاشقان هستند در کویش ولیک
بنگر اکنون چون نزاری زار نیست
خواب اگر بر دیده بیند همچو نعل
جز مژه در چشم او مسمار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر دو عالم شد همه یک بارنیست
در زمین ریگی همان انگار نیست
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
قطب را پای سفر بر کار نیست
کش رفیقی صاحب الاسرار نیست
از تو بر خاطر مرا آزار نیست
بی تو در ملک جهانم کار نیست
گر به جای من ترا عشاق هست
جز تو در عالم مرا دلدار نیست
تا نخواهی صحبت اغیار نیست
[...]
روزه داری را که با خود کار نیست
جز بدیدار خدا افطار نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.