گنجور

 
جهان ملک خاتون

که می گوید که چشمش نرگسینست

که می گوید که زلفش عنبرینست

گیاهی را چه نسبت با دو چشمش

توان کردن دلم زان رو حزینست

دو ابرویش هلال عید خوانند

رخش را چون بگویم یاسمینست

چه نسبت زلف او با مشک و عنبر

که بوی او مرا دنیی و دینست

دو زلفش همچو شب بر روی خورشید

ز سر تا پا هزارش آفرنیست

به وصلم گر نوازد بهتر آنست

صلاح کار ما باری در اینست

مرا گویند ترک عشق او گوی

نمی یارم که یارم نازنینست

ز دل بیرون نیارم کرد مهرش

که عشقش در دلم نقش نگینست

جهان گشتم بسی در عشق رویش

مرا مهر رخ او دل گزینست

جفا بر من بسی کرد آن ستمگر

همانا گردش گردون برینست

نمی سوزد دلش بر حال زارم

چه چاره چونکه آن دل آهنینست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

چه خوش عیش و چه خرم روزگار است

که دولت عالی و دین استوار است

سخا را نو شکفته بوستان است

امل را نو دمیده مرغزار است

هنر در مد و دانش در زیادت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سوزنی سمرقندی

چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست

که خر چون دید زو، آنگونه بشکست

خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر

به سان ماده خر خوابید در غست

چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند

[...]

مجیرالدین بیلقانی

فلک را عهد بس نااستوار است

همه کار جهان ناپایدارست

بیا کس کز پی یک روزه راحت

بمانده روز و شب در انتظارست

هوایی دارد و آبی زمانه

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه