که می گوید که چشمش نرگسینست
که می گوید که زلفش عنبرینست
گیاهی را چه نسبت با دو چشمش
توان کردن دلم زان رو حزینست
دو ابرویش هلال عید خوانند
رخش را چون بگویم یاسمینست
چه نسبت زلف او با مشک و عنبر
که بوی او مرا دنیی و دینست
دو زلفش همچو شب بر روی خورشید
ز سر تا پا هزارش آفرنیست
به وصلم گر نوازد بهتر آنست
صلاح کار ما باری در اینست
مرا گویند ترک عشق او گوی
نمی یارم که یارم نازنینست
ز دل بیرون نیارم کرد مهرش
که عشقش در دلم نقش نگینست
جهان گشتم بسی در عشق رویش
مرا مهر رخ او دل گزینست
جفا بر من بسی کرد آن ستمگر
همانا گردش گردون برینست
نمی سوزد دلش بر حال زارم
چه چاره چونکه آن دل آهنینست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت محبوبی است که شاعر در وصف او سخن میگوید. او از چشمانش به عنوان نرگس و از زلفهایش به عنوان عنبر یاد میکند و تأکید میکند که هیچ چیز نمیتواند با زیبایی او مقایسه شود. شاعر همچنین از عشقش به این معشوق سخن میگوید و بیان میکند که با وجود رنجها و جفای محبوب، عشقش در دل او نقش بسته و غیرقابل حذف است. او به تأثیر عمیق این عشق بر زندگیاش اشاره میکند و به ناتوانی خود در فراموشی معشوق پی میبرد. در نهایت، شاعر از دل سرد معشوق که از درد او بیخبر است، شکایت میکند.
هوش مصنوعی: او میگوید چشمانش مانند گل نرگس زیبا و دلربا هستند و زلفهایش بویی شبیه عطر عنبر دارند.
هوش مصنوعی: دل من از این که گیاهی نتواند با دو چشمش ارتباط برقرار کند، غمگین و ناراحت است.
هوش مصنوعی: دو ابرویش به شکل هلال ماه عید است و چهرهاش را نمیتوان به راحتی با یاسمن مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: بوی زلف او چقدر با عطر مشک و عنبر ارتباط دارد که من بوی او را هم دنیایم و هم دینم میدانم.
هوش مصنوعی: دو زلف او مانند شب است که روی خورشید را پوشانده و از سر تا پا، او را زیبا و دوستداشتنی ساخته است.
هوش مصنوعی: اگر محبوبم با مهربانی به من نزدیک شود، این برای ما بهتر است. در این مورد، بهری وجود دارد.
هوش مصنوعی: مرا میگویند که از عشق او فاصله بگیرم، اما من نمیتوانم این کار را انجام دهم، چون محبوبم بسیار عزیز و نازنین است.
هوش مصنوعی: نمیتوانم عشق او را از دل بیرون برانم، چرا که محبتی که به او دارم، مانند نگینی در قلبم جاودانه است.
هوش مصنوعی: به سفرهای زیادی رفتم تا چهره زیبای او را ببینم، و مهر و محبت او به دل من نشسته است.
هوش مصنوعی: او به من خیلی ظلم کرده است، ولی بدان که این وضعیت نتیجهی چرخش روزگار است.
هوش مصنوعی: دلش بر حالم نمیسوزد چون دلش از آهن ساخته شده و برای من چارهای نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو با جُفتِ عِنینِ خویش پیوَست،
چو شاخِ خُشک، گَشته سروِ او پَست.
چه خوش عیش و چه خرم روزگار است
که دولت عالی و دین استوار است
سخا را نو شکفته بوستان است
امل را نو دمیده مرغزار است
هنر در مد و دانش در زیادت
[...]
چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست
که خر چون دید زو، آنگونه بشکست
خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر
به سان ماده خر خوابید در غست
چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند
[...]
فلک را عهد بس نااستوار است
همه کار جهان ناپایدارست
بیا کس کز پی یک روزه راحت
بمانده روز و شب در انتظارست
هوایی دارد و آبی زمانه
[...]
چو دانستی که معبودی تو را هست
بدار از جستوجوی چون و چه، دست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.