به سروی راست ماند قامت دوست
سهی سروست؟ یا نی قامت اوست؟
نه سروست و نه بالا و نه بستان
بهشتست آن و طوبی بر لب جوست
دلم بردی و رخ پیچیدی از ما
چنین کی کرد آخر دوست با دوست
خطا کردی جفا کردن به حالم
مکن جانا که بدعهدی نه نیکوست
نصیحت گوی ما گوید مدامم
بگو ترکش که یاری سخت بدخوست
چه گونه ترک آن دلبند گویم
که جانست و حیات جان مرا اوست
جهان خرّم شد از باد بهاری
نمی گنجد ز شادی غنچه در پوست
نمی سوزد دلت بر حال زارم
..........................................وست
دل بیچاره در میدان عشقت
اسیر حلقهٔ زلف تو چون گوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است. شاعر به وصف قامت و زیبایی دوست میپردازد و او را به سرو تشبیه میکند. همچنین از درد و رنجی که در اثر جدایی و بیمحلی معشوق میکشد، صحبت میکند. شاعر، عشق را به عنوان شقاوتی میبیند که نسبت به حال او میشود و از معشوق میخواهد که بدعهدی نکند، چرا که او برایش بسیار عزیز است. در نهایت، او احساس خوشحالی و شوق بهار را به تصویر میکشد، در حالی که در دلش غمی بزرگ نهفته است. شاعر دلتنگی و اسیری در عشق را نیز بیان کرده و به نوعی ناامیدی خود را از عدم محبت معشوق ابراز میکند.
هوش مصنوعی: آیا قامت دوست به قدری است که مثل یک سرو راست میماند، یا اینکه خود او همانقدر شگفتانگیز است؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که آنچه در اینجا توصیف شده نه مانند درخت سرو است، نه مانند ارتفاعات و نه نظیر باغهای بهشتی. بلکه آنچه اهمیت دارد، چنان است که درخت طوبی در کنار آب دیده میشود.
هوش مصنوعی: دل مرا ربودید و از ما دور شدید، چنین کاری را آخر چرا دوستان با یکدیگر انجام میدهند؟
هوش مصنوعی: عزیزم، تو اشتباه میکنی اگر بخواهی به من ظلم کنی، زیرا بیوفایی کار خوبی نیست.
هوش مصنوعی: نصیحتکننده همواره به من میگوید که از رابطه با شخصی که رفتار بهتری ندارد، دوری کنم.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم به آن معشوق بگویم که تو جان من هستی و زندگی من به وجود تو وابسته است؟
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر وزش باد بهاری شاداب و شگفتانگیز شده است و غنچه نمیتواند از سرشار بودن شادیاش در غیرت خود بماند.
هوش مصنوعی: دل تو برای حال بد من نمیسوزد و به من اهمیت نمیدهی.
هوش مصنوعی: دل بیچاره در عشق تو مثل حیوانی است که در دایرهای از حلقههای زلف تو گرفتار شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دنیی و به عقبی روی با اوست
بجز اومان ندارد هیچ کس دوست
به مادرم گفتم ای بد مهر مادر
نبیره دوست من دشمن نه نیکوست
جوابم داد گفتا دشمن تست
نباشد دشمن دشمن به جز دوست
گنه کردی بگو کردیم ای دوست
که بعد از کار بد این توبه نیکوست
گنه کردن اگرچه خوی توگشت
ولی عفو گناهت هم مرا خوست
توشب بر خاک ، رو می مال ،می نال
[...]
نشسته هر یکی چون دوست با دوست
نمیگنجید کس چون غنچه در پوست
همه جانها زتو پیداست ای دوست
توئی مغز و حقیقت جملگی پوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.