ای جان و جهان توام پناهی
بر جمله جهان تو پادشاهی
بر عشق رخ تو مردم چشم
در دیده ی ما دهد گواهی
خون جگرم ز دیده پالود
معلوم شود ترا کماهی
شرحش نتوان که خود بگوید
خوناب دو چشم و رنگ کاهی
از ناله ما نرفت در خواب
دوش از غم هجر مرغ و ماهی
خواهم شب وصل تو نگارا
وز جور بکن هر آنچه خواهی
در جمله جهان رهست ما را
از ره مگذر چو مرد راهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از قسمت بندگی و شاهی
دولت تو دهی بهر که خواهی
در عشق پدید شد سپاهی
در سایه چتر پادشاهی
بر من بگذشت دی پگاهی
سروی و فرازِ سرو ماهی
زیبا بر و گردن و نغوله
آراسته کاکل و کلاهی
آشوبِ دلی هلاکِ جانی
[...]
ای آنکه تمام هم چو ماهی
با زلف چو چتر پادشاهی
مردم ز برای نقش و زلفت
از دیده برون کشد سیاهی
گر خط سیاه خود ببینی
[...]
گفتیم خیال چون تو ماهی
بینیم بخواب گاهگاهی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.