|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق longing و عشق است. شاعر از لحظهای صحبت میکند که گویی معشوق ناگهانی وارد زندگیاش میشود و این امر باعث میشود که غم و جدایی از بین برود. همچنین شاعر به یأس و ناامیدی نسبت به وضعیت اجتماعی و جایگاه انسانها اشاره میکند و اینکه در لحظات سخت، عشق و وصال معشوق تنها چیز ارزشمندی است که اهمیت دارد. در نهایت، شاعر تأکید میکند که برایش تنها وصال دوست مهمترین چیز است و حتی جانش را فدای آن میکند.
هوش مصنوعی: سوالی مطرح شده درباره زمانی که آن ماه زیبا به طور ناگهانی و بدون رقابت وارد زندگیام شد.
هوش مصنوعی: درد و اندوه که از جدا شدن دوست به وجود آمده، باید زایل شود و جانم باید از عشق و وصال به آرامش و شادی برگردد.
هوش مصنوعی: اگر شاهان به وضعیت مردم نیازمند توجه کنند، آیا امور مملکت آسیب خواهد دید؟ به عبارتی، محبت و توجه به گدایان میتواند به بهبود شرایط کل مملکت کمک کند.
هوش مصنوعی: به خاطر دوستی، اگر جانم به لب برسد، در دلم چیزی جز وصال دوستم برایم آرزو نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرا چو روز بهار ای نگار خرگاهی
بر این غریب نه بر یک نهاد و یک راهی
گهی به لطف چو عیسا مرا کنی فلکی
گهی به قهر چو یوسف کنی مرا چاهی
گهی به بوسه امیرم کنی به راهبری
[...]
هلال ماه صیام از سپهر ناگاهی
بتافت آنک، ربی و ربک اللهی
بسان زورق سیمین میان دریائی
بشکل نعلی زرین فتاده در راهی
چنانکه بردم طاوس نیم دایره
[...]
زهی مسخّر حُکمت ز ماه تا ماهی
شه ستاره سپاه و سپهر درگاهی
چو بندگان، مه و خورشید بر درت شب و روز
نشسته اند به هر خدمتی که در خواهی
تویی که از ره تسبیب، قسط روزی خلق
[...]
همای چتر فلک سای ارسلانشاهی
که باد سایه ی چترش ز ماه تا ماهی
کشید رخت بر این آشیان، ز اوج ظفر
شکار کرده هر اقبال را، که میخواهی
گرفته روی ممالک ز تیغش آرایش
[...]
چه خوش بود که به بالینِ خفته ناگاهی
چو چشم باز گشایم مرا رسد ماهی
فقیر را چه سعادت ورایِ آن باشد
که سر به کنجِ خرابش در آورد شاهی
میانِ ظلمتِ شب نورِ طلعتش باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.