گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

ای سودا دیده ام روی چو ماه

دل گرفته در سر زلفت پناه

با رخ چون ماه و قد همچو سرو

وز دو ابروی کج و چشم سیاه

با قد چون یاسمین و لعل لب

یک جهت کردم بدان زلف دوتاه

این همه مکر و فسون کرد او به چشم

تا به افسونم ببرد آخر ز راه

ابروی فتّان و چشم مست تو

خون ما آخر بریزد بیگناه

سرو سیم اندام را در بوستان

گو ز روی لطف کن در ما نگاه

تا شود چون کیمیا خاکی تنم

زان نظر جانا ز کام نیک خواه

بر سر خاکم گذر کن تا ز مهر

رسته بینی یک جهان مهر گیاه

یک نظر بر ما فکن از روی لطف

چون تویی بر هر دو عالم پادشاه