یک لحظه به سوی ما گذر کن
وز لطف به حال من نظر کن
آزار دلم مجوی ازین بیش
از آه چو آتشم حذر کن
این تندی و تیزی ای جفا جوی
از بهر خدا ز سر به در کن
چون خاک ره تو گشتم از جان
چون سرو سهی به ما گذر کن
در کلبه حزن ما نگارا
شمعی ز جمال خویش برکن
ای دل چو وصال نیست ممکن
برخیز و ز کوی او سفر کن
یا با غم عشق یار می ساز
یا خوش بنشین و ترک سر کن
بر عهد نه محکمست دلبند
اندیشه دلبری دگر کن
شیرینی قند اگر نیابی
میلی به وفا سوی شکر کن
از خون جگر دلا ز جورش
یک روی جهان ز دیده تر کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از محبوب خود درخواست میکند که یک لحظه به او نگاه کند و از آزار بیشتر دلش پرهیز کند. او از محبوب میخواهد که تندی و جفایش را کنار بگذارد و به او محبت کند، زیرا او در عشقش همچون خاک پای محبوبش است. شاعر در کلبهاش به غم نشسته و درخواست میکند که با زیبایی خود دلش را روشن کند. با این حال، او میداند که وصال ممکن نیست و از محبوب میخواهد که یا با غم عشق کنار بیاید یا ترک کند. در نهایت، شاعر به محبوبش میگوید که اگر شیرینی عشق را نمییابد، به وفای او دل نبندد و غم را به خاطر جفاهایش تحمل کند.
هوش مصنوعی: لحظهای به ما سر بزن و با لطفی که داری، به حال من نگاه کن.
هوش مصنوعی: دیگر دلم را آزار نده، زیرا آه و نالهام شبیه آتش است. از من دوری کن تا خود را نسوزانم.
هوش مصنوعی: این رفتار تند و زخمزنندهات را، که فقط به خاطر خدا اینچنین است، کنار بگذار.
هوش مصنوعی: من همچون خاکی که در راه تو افتاده، هستم و جانم را فدای تو کردهام. مانند سرو بلند و زیبا، لطفی کن و به ما نگاهی بینداز.
هوش مصنوعی: ای سکینه دل، در کلبه غم ما شمعی از زیبایی خود روشن کن.
هوش مصنوعی: ای دل! از آنجا که وصل محبوب برایت ممکن نیست، برخیز و به سفر برو، حتی اگر به کوی او برسی.
هوش مصنوعی: یا باید با درد و غم عشق محبوب کنار بیایی، یا اینکه راحت و آسوده زندگی کنی و به مشکلات توجهی نداشته باشی.
هوش مصنوعی: عهد و پیمانش محکم نیست، پس بهتر است به فکر محبت و عشق به کسی دیگر باشی.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی شیرینی قند را پیدا کنی، برای وفا و محبت به شکر روی بیاور.
هوش مصنوعی: با احساس عمیق و درد در دل، به یاد آور که از رنج و غم خود میتوانی جهانی پر از اشک و حسرت بسازی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای باد به کوی او گذر کن
معشوق مرا ز من خبر کن
با دلبر من بگو که جانا
در عاشق خود یکی نظر کن
چوبی که ز هجر تو بود خشک
[...]
فرقم ز گلاب اشک تر کن
عطرم ز شمامهٔ جگر کن
ای باد سپیده دم سفر کن
یک چند رفیقی قمر کن
با نغمت زهره همنفس باش
درصورت مشتری نظر کن
از خاک بهشت بوی بردار
[...]
ای دل ز جهان ، جهان گذر کن
در عالم عاشقی سفر کن
از خلوت صومعه برون آی
در گوشهٔ میکده مقر کن
در بحر محیط حال حل شو
[...]
آهسته به کوی او گذر کن
وز حال دل منش خبرکن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.