بیا ای سرو جان من کنار چشم ما جا کن
وگر در چشمه ننشینی درون جان تو مأوا کن
ز حد بردی جفا بر من نمی پرسی شبی حالم
که گفتت این چنین جانا جفا چندین تو بر ما کن
تو تا کی بسته ای بر ما در شادی بگو جانا
بیا وز وصل جان پرور به روی ما دری وا کن
به رفتن ای دل و جانم چنین مشتاب از پیشم
ز روی مردمی آخر دمی با ما مدارا کن
نمی گویم به دلبندی به وصلم می رسان هر شب
همی گویم که گه گاهی نظر بر ما خدا را کن
قدش چون سرو بستانی بدید افکند سر در پیش
خجل شد گفتمش سروا زمانی سر به بالا کن
به سرو ناز می گویم اگر دلدار من روزی
خرامد در چمن خود را فدای قد رعنا کن
به گل گفتم اگر بینی رخ گلرنگ دلدارم
چو بلبل هر نفس تحسین آن رخسار زیبا کن
سرافکندست نرگس در میان باغ و می گویم
برآور سر مشو محزون نظر در چشم شهلا کن
دلا تا کی تو سرگردان چنین گرد جهان گردی
وطن در شست زلفین بتی دلخواه پیدا کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به محبوب خود میگوید که ای جان من، کنار چشمانم بیا و اگر در چشمه نمینشینی، در درون جانم سکونت کن. او از محبوب میخواهد که به او توجه کند و از جفایی که بر او کرده است حرف بزند. شاعر از او میخواهد که در شادیها و وصال به او توجه کند و به او فرصتی برای مدارا بدهد. او به زیبایی محبوب اشاره میکند و از او میخواهد که خود را نشان دهد و از غم و ناامیدی خارج شود. در نهایت، از محبوب میخواهد که وطن و آرامش را در زلفهایش بیابد و از سردرگمی بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: ای سرو زیبای جان من، بیا و در کنار چشمانم امانتدار باش. اگر در چشمه زیبا ننشینی، در دل و جان من سکونت کن.
هوش مصنوعی: تو به حدی به من ستم کردی که حالا دیگر از من نمیپرسی شبها چه حال و روزی دارم. وقتی که با این همه بیرحمی با من رفتار میکنی، چرا اینقدر بر من سخت میگیری؟
هوش مصنوعی: تا کی در شادی را بر روی ما بستهای؟ ای جانا، بیا و درِ وصال جانپرور را به روی ما باز کن.
هوش مصنوعی: دل و جانم، نگران نباش و عجله نکن که بروی. از روی محبت انسانی، لحظهای با ما همراهی کن و مهربان باش.
هوش مصنوعی: هر شب نمیگویم که معشوقی هست که میتواند به وصل و دیدار من بیفزاید، اما همواره به خدا میگویم که گاهی نگاهی به ما بیندازد.
هوش مصنوعی: وقتی او را دیدم که قدش مانند سرو باغ به راستای زمین خم شده بود، احساس شرم کرد. به او گفتم چند لحظه سر را بالا بیاور و به جلو نگاه کن.
هوش مصنوعی: به درخت سربلند و زیبای باغ میگویم که اگر معشوق من روزی با وقار و زیبا در باغ قدم بزند، خود را فدای قامت خوشنما و جذاب او خواهم کرد.
هوش مصنوعی: به گل گفتم اگر تو هم زیبایی چهره دلدارم را ببینی، مثل بلبل هر لحظه از زیبایی او ستایش کن.
هوش مصنوعی: نرگس در باغ به خاطر زیباییاش احساس شرم میکند و من به او میگویم که سرش را بالا بیاورد و غمگین نباشد، بلکه به چشمان زیبای معشوق نگاه کند.
هوش مصنوعی: ای دل، تا کی میخواهی در دنیا گشت و گذار کنی؟ به جای این سرگشتگی، به دلتنگی و تمایل خود توجه کن و جایی را پیدا کن که آرامش و شادی را در آغوش زلف محبوب بیابی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو مردان بشکن این زندان یکی آهنگ صحرا کن
به صحرا در نگر آن گه به کام دل تماشا کن
ازین زندان اگر خواهی که چون یوسف برون آیی
به دانش جان بپرور نیک و در سر علم رویا کن
مشو گمراه و بیچاره چنین اندر ره سودا
[...]
ببینی بینقاب آن گه جمال چهره قرآن
چو قرآن روی بنماید زبان ذکر گویا کن
بهارست ای سرشک دیدهٔ من رو به صحرا کن
برای لالهرویان برگ سبزی چند پیدا کن
قبای نیلگون پوشیده چون سوی چمن آیی
نشین و سوسن آزاد را بند قبا واکن
ز هر جانب بود در جلوهای شاخ گل نرگس
[...]
اگر مرد رهی نعلین خار سعی در پا کن
قدم از سر کن و سودای منزل را ز سر واکن
ز مجنون کم نئی، روز سیاه در هم خود را
بوادی شکیبائی خیال زلف لیلا کن
نه مرد صدمه عشقی ز سر حد هوس بگذر
[...]
دلا چون ذره زین وحشت سرا آهنگ بالا کن
سرشک گرمرو را شمع بالین مسیحا کن
هر آن راز نهان کز جام جم روشن نمی گردد
بپوشان چشم (و) در آیینه زانو تماشا کن
به گردون برد زور شهپر توفیق شبنم را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.