بهارست ای سرشک دیدهٔ من رو به صحرا کن
برای لالهرویان برگ سبزی چند پیدا کن
قبای نیلگون پوشیده چون سوی چمن آیی
نشین و سوسن آزاد را بند قبا واکن
ز هر جانب بود در جلوهای شاخ گل نرگس
چه در حیرت فروماندی زمانی چشم بالا کن
نظر دارند سوی عاشقان چشمان خونریزش
دلا درهای رحمت باز شد چیزی تمنا کن
چو اوراق شکوفه در چمنها باد بگشاید
فغانی گفتگوی دلبران ماهسیما کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: بهار به من سرشک دیدهام را به سوی صحرا ببرد. برای لالههای زیبا برگ سبزی پیدا کن. اگر با لباس نیلگون به چمن بیایی، نشسته و بند لباس سوسن آزاد را باز کن. از هر سو شاخ گل نرگس به چشم میخورد، و تو در حیرت ماندهای، پس به آسمان نگاه کن. چشمان خونریزش به سوی عاشقان نظر دارند، ای دل! درهای رحمت باز شده، چیزی را طلب کن. هنگامی که باد شکوفهها را در چمنها بگشاید، فغانی از دلبران ماهچهره را سر بده.
هوش مصنوعی: بهار است، ای اشک چشمان من، به دشت برو و برای زیباییهای لالهرو، چند برگ سبز پیدا کن.
هوش مصنوعی: وقتی به سوی باغ میرسی و لباس نیلگون به تن داری، بنشین و گلهای سوسن آزاد را از قبا بگشای تا نمایش زیبای آنها بهتر دیده شود.
هوش مصنوعی: از هر سو که نگاه کنی، زیبایی و جلوهای از شاخ گل نرگس وجود دارد. اینقدر captivated و شگفتزده شدهای که مدتی طولانی است که به بالا نگاه نکردهای.
هوش مصنوعی: چشمان پر اشک عاشقان مورد توجه قرار گرفته و درهای رحمت برای آنها باز شده است، پس چیزی را که میخواهی از دل بخواه.
هوش مصنوعی: زمانی که باد به ورقهای شکوفه در باغها وزید، صدای شکوهمند و دلنشینی از دلبران زیبای ماهصفت به گوش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو مردان بشکن این زندان یکی آهنگ صحرا کن
به صحرا در نگر آن گه به کام دل تماشا کن
ازین زندان اگر خواهی که چون یوسف برون آیی
به دانش جان بپرور نیک و در سر علم رویا کن
مشو گمراه و بیچاره چنین اندر ره سودا
[...]
ببینی بینقاب آن گه جمال چهره قرآن
چو قرآن روی بنماید زبان ذکر گویا کن
بیا ای سرو جان من کنار چشم ما جا کن
وگر در چشمه ننشینی درون جان تو مأوا کن
ز حد بردی جفا بر من نمی پرسی شبی حالم
که گفتت این چنین جانا جفا چندین تو بر ما کن
تو تا کی بسته ای بر ما در شادی بگو جانا
[...]
به دور لاله چون ابر بهاران رو به صحرا کن
شراب ارغوانی نوش و عالم را تماشا کن
اگر مرد رهی نعلین خار سعی در پا کن
قدم از سر کن و سودای منزل را ز سر واکن
ز مجنون کم نئی، روز سیاه در هم خود را
بوادی شکیبائی خیال زلف لیلا کن
نه مرد صدمه عشقی ز سر حد هوس بگذر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.