شبت خوش باد همچون روز خرّم
چو حال من مبادت کار در هم
ز دست غم به جان آمد دل من
مبادا غم کسی را یار و عمدم
الا ای خوش نسیم صبحگاهی
تویی مر عاشقان را یار و محرم
بگو با آن نگار سست پیمان
چرا پشت دلم را کرده ای خم
دمی خوش نگذرد بر ما ز هجران
ز بالایت بلا بینیم هردم
به سوی ما خرام ای سرو آزاد
مبادا از سر ما سایه ات کم
چرا از وصل خود شادم نداری
که بگرفتم ملال از صحبت غم
مرنجانم به هجرانت از این بیش
ز وصل خود مرا بنواز یک دم
بهار آمد بیا و تازه دل باش
جهان از باد نوروزیست خرّم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به آرزوی شب خوش و روزی خرم اشاره دارد و از غم و اندوهی که بر دلش سایه افکنده، سخن میگوید. او نسیم صبحگاهی را یار عاشقان میداند و از معشوق خود میخواهد که به او توجه کند و از غم هجران بکاهد. شاعر از معشوق میخواهد که به سوی او بیاید و او را از رنج دوری نجات دهد. همچنین خواستار وصل و نزدیکی به معشوق است و از او میخواهد که در روزهای بهاری که پر از شادابی است، دلش را شاد کند.
هوش مصنوعی: شب تو خوش باد و شاد مانند روزی که پر از خوشحالی است. ای کاش حالتو مثل حال من نباشد که همه چیز به هم ریخته است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم به شدت آزار میبیند، و امیدوارم که غم دیگری را به دوش نکشم و به آن دچار نشوم.
هوش مصنوعی: ای نسیم دلانگیز صبح، تویی یار و رازدار عاشقان.
هوش مصنوعی: بگو با آن معشوق بیوفا چرا دل مرا شکسته و غمگین کردهای؟
هوش مصنوعی: لحظهای خوشی از دوری تو بر ما نمیگذرد و هر لحظه که از تو دور هستیم، بلایی بر ما نازل میشود.
هوش مصنوعی: ای درخت زیبای آزاد، به سمت ما بیا، مبادا سایهات بر سر ما کم شود.
هوش مصنوعی: چرا از اینکه به وصالت دست یافتهام، خوشحال نیستی؟ همین که از صحبت در مورد غم و اندوه خسته شدم، نشان میدهد که چقدر به وصل تو نیاز دارم.
هوش مصنوعی: لطفاً با جداییات مرا آزار نده، از این بیشتر تحمل ندارم. فقط یک لحظه مرا با وصالت آرامش بده.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده، بیایید با دلی تازه و شاداب باشیم، زیرا جهان تحت تأثیر نسیم خوش بهار، شاداب و خوشحال است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به پاکی سید فرزند آدم
به نیکی رهنمای خلق عالم
درین محنت سرای شادی و غم
که گاهی ماژ باشد گاه ماتم
غمم غم بی و همراز دلم غم
غمم همصحبت و همراز و همدم
غمت مهله که مو تنها نشینم
مریزا بارک الله مرحبا غم
چو دانستم که گردندهست عالم
نیاید مرد را بنیاد محکم
پس آن بهتر که ما در وی مقیمیم
شبان و روز با هم مست و خرم
مرا زان چه که چونان گفت ابلیس
[...]
مبارک باد و میمون باد و خرم
همایون خلعت سلطان عالم
بلی خود خلعت سلطان بهرحال
مبارک باشد و میمون و خرم
ترا بیرون ز تشریف شهنشاه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.