گنجور

 
جهان ملک خاتون

تا هست نظر بدان جمالم

یک لحظه نرفت از خیالم

در شوق دو روی چون گل تو

تا چند چو بلبلی بنالم

در حسرت طاق ابروانش

پیوسته ز هجر چون هلالم

تا چند کشی به داغ هجرم

محروم چرا من از وصالم

رحم آر بدین شکسته خاطر

کز دست خیال چون خیالم

از لطف تو دلبرا چه باشد

گر زود کنی نظر به حالم

بازآی که در فراق رویت

بگرفت ز جان خود ملالم

از شوخی آن دو چشم و ابرو

هر چند اسیر زلف و خالم

سرو قد دوست بس بلندست

دستی نرسد بدان نهالم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نظامی

من گر گهرم وگر سفالم

پیرایهٔ توست روی مالم

سعدی

امروز مبارک است فالم

کافتاد نظر بر آن جمالم

الحمد خدای آسمان را

کاختر به درآمد از وبالم

خواب است مگر که می‌نماید

[...]

اوحدی

من کشتهٔ عشق آن جمالم

آشفتهٔ آن دو زلف و خالم

جهان ملک خاتون

بگرفت ز دست غم ملالم

باشد که نظر کنی به حالم

من بلبل مست در گلستان

از شوق رخش چرا ننالم

در حسرت آن هلال ابرو

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه