گنجور

 
ایرج میرزا

میرزا عارف که زیر بار فضل

قد تیرش چون کمان آمد دو تای

رنج ها برد از پی تحصیل علم

تا به ملک علم شد کشور گشای

شد پسند حضرت میر نظام

آن جوان و پیر اندر بخت و رای

هم بدو بسپرد پور خویش را

تا شود در علم او را رهنمای

با عنایات امیر از زر و سیم

آنچه او را بود حاجت شد روای

سال عمرش چونکه از پنجه گذشت

پنجه مرگش یکی بفشرد نای

جسم در خاکدان بنهاد و برد

جان به ظل رحمت یکتا خدای

سال فوتش ایرج قاجار گفت

میرزا عارف به جنت کرده جای

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

روز رشن است ای نگار دلربای

شاد بنشین و به جام می گرای

تا توانی هیچ یک ساعت مباش

بی می شادی فزای غمزدای

می خور و در ساز گیتی دل مبند

[...]

قوامی رازی

ای جهان و جان بگردان روی و رای

تا بماند در جهان جانی به جای

آفتابی چون شوی تابنده روی

و آسمانی چون شوی گردنده رای

سرو باشد پیش قدت گوژپشت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه