ای به دل کرده آشنایی را
برگزیده ز ما جدایی را
خوی تیز ازبرای آن نبود
که ببرند آشنایی را
در فراقت چو مرغ محبوسم
که تصور کند رهایی را
مژه در خون چو دست قصابست
بیتو مر دیده سنایی را
شمع رخساره تو میطلبم
همچو پروانه روشنایی را
آفتابی و بیتو نوری نیست
ذرهای این دل هوایی را
عندلیبم بجان همی جویم
برگ گل دفع بینوایی را
بیجمالت چو سیف فرغانی
ترک کردم سخنسرایی را
چاره کارها بجستم و دید
چاره وصل است بیشمایی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی حسرت و دلتنگی شاعر برای یک آشنای محبوب است. او از جدایی و فقدان این شخص ناراحت است و خود را مانند پرندهای محبوس میداند که آرزوی رهایی دارد. شاعر اشاره میکند که بدون محبوبش نور و روشنایی را نمیبیند و دلش به شدت برای او تنگ شده است. او خود را مانند پروانهای میداند که در پی شمع زیبایی محبوب میگردد. احساس او از فقدان آن محبوب عمیق و دردناک است و در نهایت به این نتیجه میرسد که تنها چارهاش در وصال با اوست.
هوش مصنوعی: ای کسی که به دل من نزدیک شدهای، جدایی از ما را انتخاب کردهای.
هوش مصنوعی: سریع و تند بودن به این خاطر نیست که دوستان را دور کنند.
هوش مصنوعی: در جدایی تو، مانند پرندهای در قفس هستم که فقط میتواند به آزادی فکر کند.
هوش مصنوعی: چشم من بدون تو به اندازه مژهای در خون غرق شده است، مثل دستی که قصابان برای بریدن گوشت استفاده میکنند.
هوش مصنوعی: من همچون پروانهای که به سمت نور جذب میشود، زیبایی و روشنایی چهرهات را میطلبم.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید هستی و بدون تو حتی یک ذره نور هم در این دل پرباد نیست.
هوش مصنوعی: من مانند بلبل هستم که با جان و دل، به دنبال گل میگردم تا از مشکلات و کمبودها فرار کنم.
هوش مصنوعی: بدون زیبایی تو، مانند سیف فرغانی، سخنسرایی را ترک کردم.
هوش مصنوعی: برای حل مشکلاتم دنبال راه حل گشتم و متوجه شدم که تنها راه به وصال رسیدن است، حتی بدون حضور تو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای به بر کرده بی وفایی را
منقطع کرده آشنایی را
بر ما امشبی قناعت کن
بنما خلق انبیایی را
ای رخت بستده ز ماه و ز مهر
[...]
نه از آن دیر بخشد ایزد کام
که دهد جلوه کبریایی را
زان توقف کند که دریابی
ذوق در یوزه گدایی را
بچه هایِ زمانه رند شدند
بی ثمر دان تو ژاژخایی را
کودکانِ زمان ما نکنند
جز برایِ زر آشنایی را
یا برو زَر بده که سر بنهند
[...]
بیند از پیش چیزهایی را
آفتی، رنجی، ابتلایی را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.