بوعلی اندر غبار ناقه گم
دست رومی پردهٔ محمل گرفت
این فرو تر رفت و تا گوهر رسید
آن بگردابی چو خس منزل گرفت
حق اگر سوزی ندارد حکمت است
شعر میگردد چو سوز از دل گرفت
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
بوعلی اندر غبار ناقه گم
دست رومی پردهٔ محمل گرفت
این فرو تر رفت و تا گوهر رسید
آن بگردابی چو خس منزل گرفت
حق اگر سوزی ندارد حکمت است
شعر میگردد چو سوز از دل گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق چون در سینهٔ منزل گرفت
جان آن کس راز هستی دل گرفت
آن خر عیسی مزاج دل گرفت
در مقام عاقلان منزل گرفت
آن سفر کرده کش از ما دل گرفت
جان فدایش هر کجا منزل گرفت
جان باقی بود یارب از چه رو
رفت و خوی عمر مستعجل گرفت
تن فتاد از پای چون محمل براند
[...]
عشق او چون در دلم منزل گرفت
جان ما را از دو عالم دل گرفت
عشق آمد در دلم منزل گرفت
منزل عشقش مرا در دل گرفت
بس بپای ناقه اش اشگم بریخت
سیل اشگم دامن محمل گرفت
کی از این دریا بر آرد گوهری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.