گنجور

 
حسین خوارزمی

ای بر دل شکسته ز درد تو داغ‌ها

در سینه‌ام ز آتش عشقت چراغ‌ها

چون هر دلی شده که به داغ تو مبتلاست

نگشاید از تفرج گلزار و باغ‌ها

جان‌های ما به داغ جدایی بسوختی

باشد که رخت خویش شناسی به داغ‌ها

در ورطه بلای تو دل گمشده است و جان

شد سال‌ها که می‌کند از وی سراغ‌ها

شرح شمایل تو حسین ار کند شود

ز انفاس جان‌فزاش معطر دماغ‌ها