گنجور

 
صائب تبریزی

ای روشن از فروغ تو چشم چراغ‌ها

پر گل ز جوش حسن تو دامان باغ‌ها

نوروز شد که جوش زند خون باغ‌ها

از بوی گل، پری زده گردد دماغ‌ها

در رهگذار باد سحرگاه، نوبهار

از خیرگی ز لاله فروزد چراغ‌ها

چون روی شرمگین که برآرد عرق ز خود

از خود شراب لعل برآرد ایاغ‌ها

در جستجوی غنچه پوشیده روی تو

چون بوی گل شدند پریشان، سراغ‌ها

در خاک و خون نشسته بوی تو نافه‌ها

خرمن به باد داده زلف دماغ‌ها

زان چاشنی که لعل تو در کار باده کرد

عمری است می‌نکند لب خود ایاغ‌ها

مردان به دیگری نگذارند کار خویش

خود داشتند ماتم خود را چراغ‌ها

روزی که خنده مهر نمکدان او شکست

برداشتند کاسه دریوزه، داغ‌ها

نوری نمانده است به چشم ستارگان

افکندنی شده است سر این چراغ‌ها

صائب ازین غزل که چراغ دل من است

افروختم به خاک فغانی چراغ‌ها

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۷۹۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حمیدالدین بلخی

افروخته بهر طرف از گل چراغها

چون روی دلبران شده از لاله باغها

امراض حرص و مایه سوداء وداء عجب

بیرون کشیده باده لعل از دماغها

حسین خوارزمی

ای بر دل شکسته ز درد تو داغ‌ها

در سینه‌ام ز آتش عشقت چراغ‌ها

چون هر دلی شده که به داغ تو مبتلاست

نگشاید از تفرج گلزار و باغ‌ها

جان‌های ما به داغ جدایی بسوختی

[...]

بابافغانی

ای بر دلم ز وعدهٔ خام تو داغ‌ها

شب‌ها در انتظار تو سوزم چراغ‌ها

بس روی آتشین که به یادت به خاک ماند

چون برگ‌های لاله بر اطراف باغ‌ها

عیشت مدام باد که مستان بزم تو

[...]

سیدای نسفی

ای فرش بوی سنبل زلفت دماغ‌ها

پامال شبنم گل روی تو باغ‌ها

امشب بیا به کلبه‌ام ای رشک بوستان

کز روغن گل است لبالب چراغ‌ها

نامم میان سوختگان تا بلند شد

[...]

رهی معیری

روزی به کوهپایه من و سرو ناز من

بودیم ره سپر به خم کوچه‌باغ‌ها

این سو روان به شادی و آن سو دوان به شوق

لبریز کردە از می عشرت ایاغ‌ها

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه