گنجور

 
حسین خوارزمی

ای ستمگر که نداری خبر از بیدل خویش

ز آتش هجر مسوزان دل ریشم زین بیش

از هلاک چو منی کی بود اندیشه ترا

پادشا را چه تفاوت ز هلاک درویش

من نگویم که دوای دل ریشم فرمای

راضیم گر بزنی زخم دگر بر دل ریش

نیست در وصل تو ما را هوس روضه و حور

نیست در عشق تو ما را سر بیگانه و خویش

دیگران را اگر از تیر بلا بیمی هست

هست در کوی تو قربان شدنم مذهب و کیش

ناوک غمزه تو آنچه کند بر دل من

تیغ قصاب ستمگر نکند بر تن میش

آنکه از طره مشگین تو بوئی برده ست

عنبر و غالیه بویا عرق گل اندیش

همچو مورم کمر بندگیت بسته هنوز

گرچه صدبار مگس وار براندیم از پیش

گشت چون خانه زنبور دل ریش حسین

غمزه شهد لبی بس که بر او زد سر نیش

 
 
 
کسایی

تا تو آن خیش ببستی به سر اندر، پسرا

بر دلم گشت فزون از عدد ریشه‌ش ریش

ماهرویا، به سر خویش، تو آن خیش مبند

نشنیدی که کند ماه تبه جامهٔ خیش ؟

منوچهری

رزبان تاختنی کرد به شهر از رز خویش

در رز بست به زنجیر و به قفل از پس و پیش

بود یک هفته به نزدیکی بیگانه و خویش

ز آرزوی بچهٔ رز، دل او خسته و ریش

امیر معزی

این منم یافته مقصود و مراد دل خویش

با حوادث شده بیگانه و با دولت خویش

وین منم دیده و دل کرده پس از چندین سال

روشن و شاد به دیدار ولی‌نعمت خویش

صدر اسلام عمادالدین‌ْ بوبکر که هست

[...]

سعدی

گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع خویش

کاین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش

عمرها بوده‌ام اندر طلبت چاره کنان

سال‌ها گشته‌ام از دست تو دستان اندیش

پایم امروز فرورفت به گنجینه کام

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
همام تبریزی

اشتیاقی به مرادی نفروشد درویش

ور بود تشنه جگر چشمهٔ حیوان در پیش

لذت آب ز سیراب نباید پرسید

این سخن خوش بود از تشنه جیحون اندیش

ذوق آن حال کسی راست که از نوش وصال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از همام تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه