ای ستمگر که نداری خبر از بیدل خویش
ز آتش هجر مسوزان دل ریشم زین بیش
از هلاک چو منی کی بود اندیشه ترا
پادشا را چه تفاوت ز هلاک درویش
من نگویم که دوای دل ریشم فرمای
راضیم گر بزنی زخم دگر بر دل ریش
نیست در وصل تو ما را هوس روضه و حور
نیست در عشق تو ما را سر بیگانه و خویش
دیگران را اگر از تیر بلا بیمی هست
هست در کوی تو قربان شدنم مذهب و کیش
ناوک غمزه تو آنچه کند بر دل من
تیغ قصاب ستمگر نکند بر تن میش
آنکه از طره مشگین تو بوئی برده ست
عنبر و غالیه بویا عرق گل اندیش
همچو مورم کمر بندگیت بسته هنوز
گرچه صدبار مگس وار براندیم از پیش
گشت چون خانه زنبور دل ریش حسین
غمزه شهد لبی بس که بر او زد سر نیش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستمگری که از درد و رنج او بیخبر است، مینویسد و به بیان احساسات عمیق خود میپردازد. او از دلی ریش و آتش هجر میگوید و نشان میدهد که حتی از درد بیشتر هم راضی است. شاعر به عشق و دلبستگیاش اشاره میکند و میگوید که در وصل محبوب هیچ آرزویی جز او ندارد. او میفهمد که دیگران ممکن است از بلاها بترسند، اما برای او قربانی شدن در راه عشق محبوبش ارزشمند است. در نهایت، شاعر به زیبایی معشوق و تأثیر آن بر قلبش اشاره میکند و به شدت وابستگی و عشق خود میبالد، حتی اگر این عشق او را به درد کشد.
هوش مصنوعی: ای ستمگر، تو از حال دل شکستهام بیخبری، پس چرا از عشق جدا و درد هجر مرا بیشتر آتش میزنی؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی فردی به چنان حالتی دچار میشود که به زوال و نابودی نزدیک است، چگونه میتواند به فکر پادشاهی باشد؟ در واقع، برای او چه تفاوتی دارد که خودش نابود شود یا یک درویش؟ در اینجا، نگرانی و دغدغهای که برای سرنوشت خود دارد، موجب میشود اهمیت مقام و مرتبه از ذهنش دور گردد.
هوش مصنوعی: من نمیگویم که چگونه میتوانی به قلب شکستهام آرامش بدهی؛ تنها این را میخواهم که اگر زخم جدیدی به دل رنجورم بزنی، از آن ناراحت نخواهم شد.
هوش مصنوعی: در ارتباط با تو، نه آرزویی برای بهشت و نه خیال حوری داریم. در عشق تو، ما هیچ تمایزی بین غریبه و آشنا قائل نیستیم.
هوش مصنوعی: اگر دیگران از آفات و خطرات در امان نیستند، من آمادهام تا در راه عشق تو جان ببازم، حتی اگر این کار به قیمت دین و ایمان من باشد.
هوش مصنوعی: غمزه و چشمان تو به قدری تیز و نافذ است که میتواند بر دل من آسیب بزند، به گونهای که حتی تیغ قصاب نیز نمیتواند بر تن یک میش اینچنین زخم ایجاد کند.
هوش مصنوعی: کسی که از زیبایی موی سیاه تو بویی استشمام کرده، عطری خوشبو و لطیف همچون عنبر و گل در خیال خود میپروراند.
هوش مصنوعی: من همچون موری هستم که هنوز کمر به بندگی تو بستهام، هرچند بارها مانند مگس از سر راهم کنار رفتهام.
هوش مصنوعی: وقتی که دل حسین مانند خانهی زنبور پر از درد و غم شد، شیرینی لبانش به قدری در دل دیگران تاثیر گذاشت که آفتاب زهر نیش، بر او ضربه زد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا تو آن خیش ببستی به سر اندر، پسرا
بر دلم گشت فزون از عدد ریشهش ریش
ماهرویا، به سر خویش، تو آن خیش مبند
نشنیدی که کند ماه تبه جامهٔ خیش ؟
رزبان تاختنی کرد به شهر از رز خویش
در رز بست به زنجیر و به قفل از پس و پیش
بود یک هفته به نزدیکی بیگانه و خویش
ز آرزوی بچهٔ رز، دل او خسته و ریش
این منم یافته مقصود و مراد دل خویش
با حوادث شده بیگانه و با دولت خویش
وین منم دیده و دل کرده پس از چندین سال
روشن و شاد به دیدار ولینعمت خویش
صدر اسلام عمادالدینْ بوبکر که هست
[...]
گردن افراشتهام بر فلک از طالع خویش
کاین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش
عمرها بودهام اندر طلبت چاره کنان
سالها گشتهام از دست تو دستان اندیش
پایم امروز فرورفت به گنجینه کام
[...]
اشتیاقی به مرادی نفروشد درویش
ور بود تشنه جگر چشمهٔ حیوان در پیش
لذت آب ز سیراب نباید پرسید
این سخن خوش بود از تشنه جیحون اندیش
ذوق آن حال کسی راست که از نوش وصال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.