گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حسین خوارزمی

بر آستان خرابات عشق مستانند

که نقد هر دو جهان را بهیچ نستانند

براق همت عالی بتازیانه شوق

در آن فضا که بجز دوست نیست میرانند

ز هر چه هست بکلی دو دیده بردوزند

ولی ز روی دلارام خویش نتوانند

نظر حرام شناسند جز بروی حبیب

بغیر دوست خود اندر جهان نمیدانند

گدای کوی نیازند و خاک راه ولیک

فراز مسند اقلیم عشق سلطانند

شهان بی حشم و مفلسان محتشمند

از این طوایف رسمی بکس نمیمانند

فتاده بی سر و پایند بر در دلدار

ولی بگاه روش سروران میدانند

چو لاله گرچه بسی داغ بر جگر دارند

ز شوق چون گل سوری همیشه خندانند

برای آنکه ز غیرت بغیر دل ندهند

بر آستانه دل چون حسین دربانند