صباح عید ز بهر صبوح برخیزند
بر آتش دل ما آب زندگی ریزند
به حال گوشهنشینان به غمزه پردازند
هزار فتنه به هر گوشهای برانگیزند
نفس نفس چو مسیحا ز لب شفا بخشند
زمان زمان به جفا چون زمانه بستیزند
چو عشق کشتهٔ خود را حساب تازه دهد
ز کشته گشتنِ خود عاشقان نپرهیزند
کسی ز خویش چو ره در حریم یار نبرد
ز باده مست شوند و ز خویش بگریزند
چو لوح عالم علوی قرارگاه شماست
در این رصدگه خاکی چو می برانگیزند
حسین چون ز هوای حبیب خاک شود
عبیر و عطر بهشتی ز خاکش آمیزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در آغاز عید، مردم برای شادی و جشن بیدار میشوند و دلهایشان را با آب زندگی تازه میکنند. آنها برای گوشهنشینان به زیبایی لبخند میزنند و فتنهها را در هر گوشهای به وجود میآورند. نفسهای شفابخش به مانند مسیحا از لبی جاری میشود، اما به یاد ظلم و بیوفایی زمانه به خود میآیند. عشق به قربانیانش جدیداً حساب میدهد و عاشقان از کشته شدن نمیترسند. کسی که نتواند به یار خود نزدیک شود، از خود دور میشود و به مستی باده میافتد. در دنیای مادی، اگر چه بر خاکیم، امّا روح و حقیقت ما در آسمانها است. حسین وقتی به عشق یارش نزدیک میشود، عطر و بوی خوش بهشتی از خاکش برمیخیزد.
هوش مصنوعی: در صبح روز عید، برای بیدار شدن و خوشحالی، مردم جمع میشوند و بر دل آتشین ما، زندگی و نشاط تازهای میافشانند.
هوش مصنوعی: به حال افرادی که گوشهنشین هستند، با ناز و چشمک بازی میکنند و در هر گوشهای هزاران مشکل و فتنه به وجود میآورند.
هوش مصنوعی: لحظه به لحظه مانند مسیحا، جان تازهای میبخشند، اما گاهی به خاطر ظلم و بیمهری زمان، باید مقاومتی کرد.
هوش مصنوعی: وقتی عشق به قربانیانش اهمیت میدهد و برای آنها ارزش قائل است، عاشقان از خطراتی که ممکن است برایشان پیش بیاید نمیهراسند.
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند از خود فاصله بگیرد و به حریم معشوق وارد شود، در نتیجه دلش را با نوشیدن شراب خوش نخواهد کرد و از خود نیز فرار نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: جهان علوی همچون لوحی است که جایگاه شما در آن است، و در این مکان خاکی، هنگامی که فرشتگان برانگیخته شوند، شما نیز در کارها شرکت خواهید داشت.
هوش مصنوعی: وقتی حسین از عشق معشوق خود به خاک میافتد، بوی خوش و عطر بهشتی از خاک او برخاسته و در هم میآمیزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
هزار فتنه به هر گوشهای برانگیزند
چگونه انس نگیرند با تو آدمیان
که از لطافت خوی تو وحش نگریزند
چنان که در رخ خوبان حلال نیست نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.