گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
همام تبریزی

اهل دل در هوس عشق تو سرگردانند

زاهدان شیوۀ این طایفه کمتر دانند

ذوق آموختنی نیست که آن وجدانی‌ست

عقلا جمله در این کار فرو می‌مانند

این چنین مست که ماییم ز خم‌خانه دوست

همه خواهند که باشند ولی نتوانند

بت‌پرستان رخت طایفه توحیدند

مست و دیوانه عشق تو خردمندانند

آفتابی تو و اصحاب ملاحت انجم

در حضورت همه از دیده ما پنهانند

هر یکی را سخنی در صفت منظوری‌ست

وصف روی تو که داند که همه حیرانند

مجلس افروز بهشت است جمال خوبان

نی چنان دان به حقیقت که بهشت ایشانند

هست صاحب‌نظران را هوسی با گل و سرو

کاندکی هردو به رخسار و قدت می‌مانند

گرمی از ذکر تو یابند نه از شعر همام

در سماعی که غزل‌های ورا می‌خوانند

 
 
 
همام تبریزی

آنچه باید همه داری و نداری مانند

کس نگوید مه و خورشید به رویت مانند

اتفاق است که بی مثل جهانی لیکن

قیمت حسن تو صاحب‌نظران می‌دانند

عکس گل‌های رخ خویش در آیینه ببین

[...]

امیرخسرو دهلوی

خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند

ای خوش آن طایفه کاین سلسله می جنبانند

ای صبا، نرم تری روب غبار زلفش

که دران مشتی زندانی بی سامانند

عجب آمد همه را مردنم از هجر و مرا

[...]

سیف فرغانی

عاشقان را که دل مرده زعشقت زنده است

تو چو جانی وهمه بی تو تن بی جانند

شود از شعله جهانسوز چراغ خورشید

گر چو شمع قمرش با تو شبی بنشانند

طوطیانی که بیاد تو دهان خوش کردند

[...]

سلمان ساوجی

گاه در مصطبه دردی کش رندم خوانند

گاه در خانقهم صوفی صافی دانند

تو مرانم ز در خویش و رها کن صنما

تا به هر نام که خواهند مرا می‌خوانند

باد پایان سخن کی به صفای تو رسد؟

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
کمال خجندی

ورق روی تو عشاق نکو می خوانند

چون رسد کار به زلفت همه در میمانند

صورنت صاحب معنی ز ملک به دانست

لیکن اهل نظرته بهتر ازین میدانند

ساعد و دست نوام بیم نمایند به نیغ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه