برو ای زاهد مغرور و مده ما را پند
عاشقان را به خدا بخش ملامت تا چند
من دیوانه ز زنجیر نمیاندیشم
که کشیدهست مرا زلف مسلسل در بند
خسروان از پی نخجیر دوانند ولی
صید خوبان به دل خویش درآید به کمند
نه چنان واله آن صورت و بالا شدهام
که مرا با دگری مهر بود یا پیوند
گل رویت مگر از باغ بهشت آوردند
که به گلزار گلی نیست به رویت مانند
گر بود پرورش نیشکر از آب حیات
هم نسازند از آن چون لب شیرین تو قند
کردم اندیشه بدین حسن و لطافت که تویی
دگر از مادر ایتام نزاید فرزند
از تو نشکیبم و آرام نگیرم نفسی
عاشق آن است که از دوست نباشد خرسند
میدمد بوی خوشت هر نفس از شعر همام
لاجرم ولولهای در همه آفاق افکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق عمیق و دیوانهوار یک عاشق نسبت به معشوق میپردازد. شاعر به زاهدان مغرور میگوید که نیازی به نصیحت آنها ندارد و عاشقانی چون او باید آزاد باشند. او احساس میکند که زنجیرهای محبت معشوق، او را اسیر کرده است و این اسارت را نه تنها نمیبیند، بلکه آن را خوشایند مییابد. شاعر به زیبایی معشوق اشاره میکند و او را بینظیر میداند و بر این باور است که هیچ کس نمیتواند مانند او زیبایی و لطافت داشته باشد. در نهایت، او از عشق و دیوانگیاش برای معشوق میگوید و به تأثیر بوی خوش معشوق بر زندگیاش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای زاهد فریبخورده، برو و ما را نصیحت نکن. عاشقان را به خدا واگذار، اینکه چقدر ملامت کنیم را بگذاریم به کنار.
هوش مصنوعی: من به زنجیر فکر نمیکنم؛ چون زلفهای در هم پیچیدهات مرا در بند کردهاند و دیوانهام کردهاند.
هوش مصنوعی: پادشاهان برای شکار به دنبال شکارهای خوب میدوند، اما حقیقت این است که زیبایی و دلربایی در دل خودشان جای میگیرد و آن را به خاطر میسپارند.
هوش مصنوعی: به قدری مجذوب و مسحور آن چهره و زیباییاش هستم که نمیتوانم به کسی دیگر علاقهمند باشم یا با او ارتباطی برقرار کنم.
هوش مصنوعی: آیا امکان دارد که گل زیبای تو را از باغ بهشت آورده باشند؟ زیرا در هیچ گلی از گلزار نمیتوان همتای تو را یافت.
هوش مصنوعی: اگر نیشکر با آب حیات پرورش یابد، باز هم نمیتواند شیرینی و لذت لبهای شیرین تو را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و لطافتی که داری، بر این باورم که هیچ کس دیگری نمیتواند فرزندی همچون تو را به دنیا آورد.
هوش مصنوعی: عشق واقعی آن است که حتی در سختیها و مشکلات، انسان از عشق خود دلخور نباشد و همچنان به دوستش فکر کند. من از تو دوری میکنم و آرامش نمییابم، چون عاشق به وجود دوستش وابسته است و نباید در این احساس، خرسند باشد.
هوش مصنوعی: عطر خوش کلامت با هر نسیم و نفسی منتشر میشود و به طبع آن، شور و هیجانی در تمام دنیا به وجود میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شده چاکر آن درگه انبوه بلند
وز طمع مانده شب و روز بر آن در چو کلند
بر در میر تو، ای بیهده، بسته طمعی
از طمع صعبتر آن را که نه قید است و نه بند
شوم شاخی است طمع زی وی اندر منشین
[...]
اندرین شهر بسی ناکس برخاسته اند
همه خر طبع و همه احمق و بی دانش و دند
شمس تبریز! تو جانی و همه خلق تناند
پیش جان و تن تو صورت تنها چه تنند
آن کداماند و کیاناند و کجا میباشند
کز خرد دور و برانگیخته با اوباشاند
گرچه آزرده و رنجور شود دلهاشان
از جفای دگران سینۀ کس نخراشند
برِ این کِشته گر ابلیس خورد گر آدم
[...]
سوی دیرم نگذارند که غیرم دانند
ور سوی کعبه شوم راهب دیرم خوانند
زاهدان کز می و معشوق مرا منع کنند
چون شدم کشته ز تیغم بچه می ترسانند
روی بنمای که جمعی که پریشان تواند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.