گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
همام تبریزی

روی زیبا چون تماشا را به گلزار آورد

شاخ گل را شرم بادا گر گلی بار آورد

گر صبا از زلف او بویی به سوی چین برد

مشک را در نافۀ آهو به ز نهار آورد

کار، بوی زلف او دارد که هنگام صبوح

عاشقان را بی سماع و باده در کار آورد

گر بیفشاند سر زلف پریشان صبحگاه

باد پیش عاشقان عنبر به خروار آورد

ور نگارد صورتش نقاش در بتخانه‌ای

هربتی نزدیک رویش سجده صد بار آورد

سوی زلفش می‌فرستادم صبا را تا مگر

پیش ما پیغامی از دل‌های افگار آورد

نی خیال است این صبا گر بگذرد بر زلف او

حلقه زلفش صبا را هم گرفتار آورد

چشم مستش تا کند بنیاد عقل و دین خراب

زاهدان را مست و لا یعقل به بازار آورد

گر همام از چشم مستش بی‌خبر گردد رواست

چشم مستش بیخودی در عقل هشیار آورد

 
 
 
امیر معزی

چیست آن‌گوهرکه ارکان دست خمّار آورد

گوهری کان گوهر مردم پدیدار آورد

لطف آب و رنگ آتش دارد و تا‌ثیر او

آب سوی جان و آتش سوی رخسار آورد

گر به‌دی مه بگذرد بر مجلس آزادگان

[...]

امیرخسرو دهلوی

هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آورد

تا کدامین باد بویی زان جفا کار آورد

رفت آن شوخ و دل خون گشته را با خود ببرد

عاقبت روزی همان خونش گرفتار آورد

دوستان، من کی هوس دارم به نالیدن، ولی

[...]

اوحدی

عشق بی‌علت ترنج دوستی بار آورد

گر به علت عشق ورزی رنج و تیمار آورد

چیست پیش پاکبازان کام دل جستن؟ غرض

وین غرض در دوستی نقصان بسیار آورد

در میان مهربانان مهر دار و گو مباش

[...]

نسیمی

قاصدی کو تا به جان پیغام دلدار آورد

یا هوایی کز نسیم طره یار آورد

آن کس از دنیا و عقبی باشد آزادی چو ما

دردمندی را که عشق یار در کار آورد

گر اناالحق‌های ما را بشنود منصور مست

[...]

حیدر شیرازی

قادری کز قدرت این عالم پدیدار آورد

خلق عالم را به عشق خویش در کار آورد

نافه از آهو و نور از نار و لعل از خاره سنگ

گوهر از بحر و زر از کان و گل از خار آورد

حکم او از رعد غران کوس سلطانی زند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه