به یک کرشمه توانی که کار ما سازی
ولی به چارۀ بیچارگان نپردازی
در آرزوی خیالت غلام خوابم من
خنک کسی که تواش همنشین و همرازی
عیار مهر تو یک ذره کم نگردانم
اگر به بوته عشقم چو سیم بگدازی
چو ما به دیدن رویت ز دور خرسندیم
نسیم با سر زلفت چرا کند بازی
به دست باد صبا زلف خویش باز مده
که هست عادت آن هرزهگرد غمازی
مکن تفرج سرو سهی همان خوشتر
که عشق با قد و بالای خویشتن بازی
به گل بگو که ز رویم خجل نمیگردی
که در میان ریاحین به حسن مینازی
پیام ده سوی بلبل که با وجود همام
روا بود که سخنهای عشق پردازی
همام را سخن دل فریب و شیرین است
ولی چه سود که بیچاره نیست شیرازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و آرزوهای عاشقانه است. شاعر از جذابیت و زیبایی معشوقهاش صحبت میکند و ابراز میکند که در آرزوی او به سر میبرد. او بر این باور است که مهر معشوق هرگز کم نخواهد شد، حتی اگر جانش را هم به خاطر عشقش قربانی کند. شاعر به طبیعت و زیباییهای آن اشاره میکند و میگوید که باید از زیباییهای طبیعی دوری گزید و به عشق حقیقی توجه کرد. همچنین از بلبل و گل به عنوان نمادهای عشق و زیبایی یاد میکند و میگوید که سخن عشق شیرین است اما بیفایده است اگر کسی به آن عشق نمیورزد. در نهایت، شاعر حسرتی بر نداشتن معشوق میکشد و ابراز ناامیدی میکند.
هوش مصنوعی: با یک لبخند یا اشارهی تو، میتوانی همه چیز را تغییر دهی، اما هیچ توجهی به مشکلات و نیازهای بیچارگان نداری.
هوش مصنوعی: من در رویای تو به سر میبرم و همچون بردهای به آرزوی خیالت زندگی میکنم. خوشا به حال کسی که تو را در کنار خود دارد و همدم و همراه او هستی.
هوش مصنوعی: من هرگز اجازه نمیدهم که مقدار مهر و محبت تو کم شود، حتی اگر در آتش عشق من به شدت بسوزی.
هوش مصنوعی: ما از دوری تو و دیدن رویت خوشحالیم، حالا چرا نسیم باید با موهایت بازی کند؟
هوش مصنوعی: زلفهای خود را به دست باد صبا نده، چرا که این باد عادت دارد به دامن زدن به زیباییهای هرزه و بیقید.
هوش مصنوعی: بهتر است به جای تفرج و دلخوشی به زیبایی ظاهری، به عشق و ارتباط عمیق با خود و دیگران توجه کنیم.
هوش مصنوعی: به گل بگو که از زیبایی من خجالت نمیکشد، چون در میان گلها به زیبایی خود افتخار میکند.
هوش مصنوعی: به بلبل پیام برسان که با وجود همام، گفتن سخنهای عاشقانه جایز است.
هوش مصنوعی: سخن همام دلنشین و گیرایی دارد، اما چه فایده که او بیچاره است و از شیراز نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی
سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی
به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر
بدان جمال تو را هست جای طنازی
به دست قهر ز لشکر گه جمال همی
[...]
چو تیر غمزه بناز و کرشمه اندازی
نشانه از دل مسکین من کن ای غازی
نخست با تو بالبازی اندر آمده ام
چو دل نماند تن در دهم بجانبازی
مرا چو جان بباری شد است قربانت
[...]
سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی
که سایه بر سرش افکند خسرو غازی
فلک کلاه غرور این زمان ز سر بنهد
که هست افسر شه بر سر سرافرازی
خطاب خسرو انجم کنون بگردانند
[...]
چو برقع از رخ زیبای خود براندازی
بگو نظارگیان را صلای جانبازی
ز روی خوب نقاب آنگهی براندازی
که جان جمله جهان ز انتظار بگدازی
نقاب روی تو، جانا، منم که چون گویم:
[...]
اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی
کنند در قدمت عاشقان سراندازی
اگر به رقص درآیی تو سرو سیم اندام
نظاره کن که چه مستی کنند و جانبازی
تو با چنین قد و بالا و صورت زیبا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.