گنجور

 
عراقی

چو برقع از رخ زیبای خود براندازی

بگو نظارگیان را صلای جانبازی

ز روی خوب نقاب آنگهی براندازی

که جان جمله جهان ز انتظار بگدازی

نقاب روی تو، جانا، منم که چون گویم:

رخ از نقاب برافگن، مرا براندازی

ز رخ نقاب برانداز، گو: بسوز جهان

که شمع روشنی آنگه دهد که بگدازی

عجب‌تر آنکه جهان را ز تو برون انداخت

به صد زبان و تو با وی هنوز دمسازی

ز نقش روی تو با هیچ کس نشان ندهد

زمان زمان ز رخت نقش دیگری آغاز

رخ تو راز همه عالم آشکارا کرد

بلی، عجب نبود ز آفتاب غمازی

ز رخ نقاب برانداز و پس تماشا کن

که عاشقان تو چون می‌کنند جانبازی؟

به تیر غمزه چرا خسته می‌کنی دل‌ها؟

چو چارهٔ دل بیچارگان نمی‌سازی

دلم، که در سر زلف تو شد، طمع دارد

ز پای بوس تو بر گردنان سرافرازی

اگر تن است و اگر جان، فدای توست همه

به هیچ وجه مرا نیست با تو انبازی

بساز با من مسکین، که ساز بزم توام

ز پرده‌ساز نباشد غریب دمسازی

صدای صوت توام، گرچه زار می‌نالم

بدان خوشم که تو با ناله‌ام هم‌آوازی

از آن خوش است چو نی ناله‌ام به گوش جهان

که هیچ دم نزنم تا توام به ننوازی

بهر چه می‌نگرم چون رخ تو می‌بینم

بگویم: از همه خوبان به حسن ممتازی

کمال حسن تو را چون نهایتی نبود

چگونه بر رخ زیبات برقع اندازی؟

همای عشق عراقی چو بال باز کند

کسی بدو نرسد از بلند پروازی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
وطواط

زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی

سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی

به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر

بدان جمال تو را هست جای طنازی

به دست قهر ز لشکر گه جمال همی

[...]

سوزنی سمرقندی

چو تیر غمزه بناز و کرشمه اندازی

نشانه از دل مسکین من کن ای غازی

نخست با تو بالبازی اندر آمده ام

چو دل نماند تن در دهم بجانبازی

مرا چو جان بباری شد است قربانت

[...]

ظهیر فاریابی

سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی

که سایه بر سرش افکند خسرو غازی

فلک کلاه غرور این زمان ز سر بنهد

که هست افسر شه بر سر سرافرازی

خطاب خسرو انجم کنون بگردانند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ظهیر فاریابی
سعدی

اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی

کنند در قدمت عاشقان سراندازی

اگر به رقص درآیی تو سرو سیم اندام

نظاره کن که چه مستی کنند و جانبازی

تو با چنین قد و بالا و صورت زیبا

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
همام تبریزی

به یک کرشمه توانی که کار ما سازی

ولی به چارۀ بیچارگان نپردازی

در آرزوی خیالت غلام خوابم من

خنک کسی که تواش همنشین و همرازی

عیار مهر تو یک ذره کم نگردانم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه