شمارهٔ ۱۷۱
حدیث زلف و خال و چشم و ابرو
نگوید جز زبان عشق نیکو
به آب دیده غسلی ده نظر را
مگر بندند آب وصل در جو
که چشمی کاو هوا آلوده باشد
نباشد محرم آن چشم و ابرو
جمال دوست را آیینه آمد
رخ زیبای وی صاحب نظر کو
کسی کز وصل او بویی ندارد
کجا باد آورده فردوس و مینو
وصالش را به جان بازی توان یافت
نیابد کس به بازی و به بازو
زهی ماهی که ترک اخترانش
بود در بندگی کمتر ز هندو
به هر مویی گرم باشد زبانی
نشاید کرد وصفش یک سر مو
چو عاجز گشتی از اوصاف حسنش
همام از حسن خلقش باز می گو
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...