عاشق کسی بود که کشد بار یار خویش
شهوت پرست مانده بود زیر بار خویش
شد زندگانیم همه در کار عشق یار
او فارغ از وجودم و مشغول کار خویش
چشمم چو جویبار شد از انتظار و نیست
آن نوبهار را هوس جویبار خویش
از عاشقان مرادش اگر بیمرادی است
ما را رضای یار به از اختیار خویش
چشمش به تیر غمزه چو میبفکند شکار
بیالتفات میگذرد بر شکار خویش
در بند زلف یار بود جان من هنوز
روزی که زین دیار رود با دیار خویش
شبها مخسب و روز میاسای ای همام
یک شب مگر رسی به وصال نگار خویش
امروز روزگار ریاضت کشیدن است
ضایع مکن چو بیخبران روزگار خویش
گر هستی مراد تو برخیزد از میان
یابی مراد خویشتن اندر کنار خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وابستگی شدید به معشوق خود سخن میگوید. او تمام زندگیاش را وقف عشق کرده و در این راه دچار رنج و انتظار شده است. با این حال، معشوق به او بیتوجه است و در زندگی خود مشغول است. شاعر به شدت منتظر وصال محبوب است و میداند که باید صبر کند و از روزگار خود استفاده کند. او تأکید میکند که رضایت محبوب برایش از هر چیزی مهمتر است و حتی اگر مرادش نزد معشوق نباشد، باید صبور باشد. در نهایت، شاعر به اهمیت زمان و فرصتی از دست نرفته اشاره میکند و میگوید که اگر انسان بخواهد، میتواند خواستههای خود را به دست آورد.
هوش مصنوعی: عاشق کسی بود که بتواند به خوبی از عهده نیازهای محبوبش برآید، اما خود او در زیر بار سنگین خواستههایش به دام افتاده بود.
هوش مصنوعی: تمام زندگیام درگیر عشق اوست، در حالی که خودم از وجودم بیخبرم و فقط مشغول عشق ورزی هستم.
هوش مصنوعی: چشمم از شدت انتظار مانند جویباری پرآب شده، اما دیگر آن بهار دلخواه را نمیتوانم پیدا کنم و آرزوی جویبار خود را دارم.
هوش مصنوعی: اگر معشوق از عاشقان چیزی نخواهد و به خواستههای آنها پاسخ ندهد، رضا و خوشنودی او برای ما از هر انتخاب و تصمیمی که خودمان بگیریم، مهمتر است.
هوش مصنوعی: چشم او مانند تیر نغز و زیباست که به سوی دیگران میافتد، اما او بیتوجه و بیاعتنا از کنار شکار خود میگذرد.
هوش مصنوعی: روح من هنوز در چنگ زلف محبوب محبوس است، روزی که او از این سرزمین به دیار خودش برود.
هوش مصنوعی: ای همام، در شبها نخواب و در روزها آسایش مکن، چرا که شاید یک شب به وصال معشوق خود برسی.
هوش مصنوعی: امروز زمان سختی و تلاش است، پس این زمان را بیهوده نگذران و همچون افرادی که از واقعیت بیخبرند، بیاحتیاطی نکن.
هوش مصنوعی: اگر هدف تو وجود دارد، از میانت برمیخیزد و به آسانی میتوانی هدف خود را در کنار خود پیدا کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا روزگار خویش بریدیم ز یار خویش
عاجز شدم ز نادرهٔ روزگار خویش
در بند عشق بیدل و بییار ماندهام
دوری گرفته دل ز من و من زیار خویش
دیوانهوار باک ندارد دلم ز کس
[...]
ای بر نخورده بخت تو از روزگار خویش
برده به زیر خاک رخ چون نگار خویش
ای کبک خوش خرام به بستان شرع و دین
باز قضات کرده بناگه شکار خویش
در شاهراه حکم الاهی به دست عجز
[...]
آورده ایم روی بسوی دیار خویش
باشد که بنگریم دگر روی یار خویش
صوفی و زهد و مسجد و سجاده و نماز
ما و می مغانه و روی نگار خویش
چون زلف لیلی از دو جهان کردم اختیار
[...]
بییار دل شکسته و دور از دیار خویش
درماندهایم عاجز و حیران به کار خویش
از روزگار هیچ مرادی نیافتیم
آزردهایم لاجرم از روزگار خویش
نه کار دل به کام و نه دلدار سازگار
[...]
آسوده نیست خاطرم از روزگار خویش
پیوسته در تحیرم از کار و بار خویش
دیدم جفا و غربت آن هم غریب نیست
حالم ببین که چون گذرد در دیار خویش
برگشته ام ز یار و سرگشته ام کنون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.