سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
خواب از آن خواهم همی تا روی او بینم بخواب
هرکه خواهد صحبت خوبان و پیوند بتان
همچو من دارد دل پر درد و جان پر عذاب
ای سرورافزای دلها چون حیات اندر وصال
وی نشاطافزای جانها چون شراب اندر شباب
تا به اندر باغ آید همچو ناف نیکوان
تا که چشم عاشقان باشد چو در نیسان سحاب
چون سحاب ماه نیسان باد چشم دشمنت
روی خصمانت چو آبی باد آخر ماه آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوقی است که به دلهای عاشقان آسیب میزند. شاعر توصیف میکند که چگونه روی رنگین معشوقش مانند ماه و زلفش مانند مشک است. او در انتظار رسیدن به محبت معشوقش صبر میکند و آرزو دارد در خواب روی او را ببیند. شاعر حس درد و عذاب را در دل دارد و از نشاط و زندگی که عشق به او میبخشد سخن میگوید. او در تلاش است تا در باغ زندگی، زیبایی معشوق و دلفریبی آن را همانند باران در بهار حس کند. در نهایت، به مقایسه روزهای سخت و چالشها در عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک سر و بالای خاص میپردازد که مانند گل مشک، دل مردم را به خود جلب میکند. در عین حال، این زیبایی در چشمان شاعر مانند آفتاب درخشان و درخشان است.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و درخشانش مانند ماهی است که در آسمان میدرخشد و موهای سیاه و مجعدش همچون مشک خوشبو و تیرهای است که در نور ماه تابیده است.
هوش مصنوعی: میخواهم به خاطر عشق او صبر کنم تا بتوانم عشقش را در دل داشته باشم و همچنین میخواهم تا زمانی که خوابم میبرد، چهرهاش را در خواب ببینم.
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد با افراد نیکو صحبت کند و به زیباییها دل ببندد، باید مثل من دلی پر از درد و جانی پر از عذاب داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای دلبر عزیز و محبوب، تو به مانند حیات و زندگی هستی که در وصال و نزدیکیت، روح و جان را شاداب میکنی؛ همچون شرابی که در دوران جوانی، نشاط و سرزندگی را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به باغ وارد شود مانند ناف نیکوها، چشمهای عاشقان باید همچون باران در فصل بهار باشد.
هوش مصنوعی: چون ابر ماه فروردین، چشمان دشمن تو را متاثر میکند، همچنان که در آخرین روزهای ماه، آب به جویها میریزد و باعث بروز خصومتها میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
ای ترا الفاظ خوب و ای ترا آداب داب
برده رأی همچو خورشید تو از مهتاب تاب
صاحب سیف و قلم بی شک توئی کز رشک تست
در سر گردون دوار و در دل کتاب تاب
درگه عالیت را کان قبله صاحب رجاست
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.