به طرّهٔ طیرهٔ مشکی، به چهره غیرت ماه
کهای، چهای، چه کسی؟ لا اله الا الله
تو نور چشم منی زآن سبب که در شب و روز
ندیده دیدهٔ من بیرخت سفید و سیاه
بر آنکه در نظر عاشقان کنی گذری
بود ز هر طرفی صدهزار دیده به راه
چو زلف چون رسنت عاشقان به بند کشد
درافکند به زنخ صد هزار خسته به چاه
گرم به دست کرم چون قبا به برگیری
شوم ز خلق جهان سرفراز همچو کلاه
به حضرتت چو غلامان به خدمت آمدهام
ولی عجب ز گدا گر رسد به حضرت شاه
ز روی کار بخواهم شد و نخواهی کرد
به روی کار من زار دلشکسته نگاه
ندارد از مه روی تو طالعی حیدر
چه طالع است مرا؟ لا اله الا الله!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و جذبه معشوق میپردازد و عشق عمیق شاعر را نسبت به او به تصویر میکشد. شاعر با بیانی عاشقانه به ویژگیهای معشوق اشاره میکند و از احساسات خود نسبت به او سخن میگوید. او در بیان اشتیاقش میگوید که محال است بدون روی معشوق زندگی کند و در عشقش هر لحظه انتظار دیدارش را دارد. همچنین به بند کشیده شدن عاشقان و سختیهای عشق اشاره میکند و در نهایت به تواضع خود به عنوان یک عاشق در برابر معشوق اشاره مینماید و آرزوی دیدار او را دارد.
هوش مصنوعی: در درهم برهمی از زیباییها، تو که با چهرهٔ درخشان خود جلوهگری میکنی، چه کسی هستی که غیرت ماه را به تصویر میکشی؟ تنها به یاد خدا هستیم.
هوش مصنوعی: تو برای من مثل نور چشم هستی، زیرا در طول شب و روز، هیچگاه چشمانم را بدون دیدن تو، چه در حالتی روشن و چه در حالتی تاریک، نخواهم دید.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در دل عاشقان گذاری داشته باشی، باید بدانی که صدها هزار چشم به دنبال تو هستند و از هر سو به تو مینگرند.
هوش مصنوعی: وقتی زلفی که به زیبایی و خمیدگی شبیه است، عاشقان را به دام میکشد، هزاران دل شکسته را به عمق درد و ناامیدی میکشاند.
هوش مصنوعی: اگر با مهربانی و ناز، به خود بپوشی، مانند قبا، آنگاه مانند کلاهی بر سر، از مردم جهان بلند مرتبه و خوشنام میشوی.
هوش مصنوعی: من مانند غلامان به خدمت تو آمدهام، اما جای تعجب است که حتی یک گدا هم اگر به درگاه شاه برسد، چه احساسی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر من بخواهم به تو نشان دهم که در حال دریغ و حسرت زندگی میکنم، تو هیچ توجهی به این وضعیت نخواهی کرد. از شدت دلشکستگی، به چهرهام نگاه کن.
هوش مصنوعی: هیچ سرنوشتی برای من در زیبایی روی تو مانند حیدر وجود ندارد، پس چه سرنوشتی برای من خواهد بود؟ تنها الله وجود دارد!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه
اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه
نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت
[...]
به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه
به مهرگانی بنشست بامداد پگاه
برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز
به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه
به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن
[...]
مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه
که با سعادت زهره است و باطراوت ماه
سعادتی که همه در روان گشاید طبع
طراوتی که همه بر خرد ببندد راه
اگر چه در نسب آدم آفتاب نبود
[...]
ایا بهار من و عید نیکوان سپاه
چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه
بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام
برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه
میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل
[...]
تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست
به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه
چرا دو چشم تو دیبای لعل پوشیدست
اگر نپوشند ای دوست زاهدان دیباه
ز راه گمشده را زاهدان به راه آرند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.