گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

در کوی تو آمد بسرم سنگ ملامت

مشکل که ازین کوی برم جان بسلامت

نتوان گله از جور و جفایی که تو کردی

جور تو کرم بود و جفای تو کرامت

امروز درین شهر مرا حال غریبست

نی رای سفر کردن و نی روی اقامت

شد سیل سرشکم سبب طعنه مردم

توفان بلا دارم و دریای ملامت

«قد قامت » و فریاد مؤذن نکند گوش

آن کس که بفریاد بود زان قد و قامت

ای دل، که تو امروز گرفتار فراقی

امروز تو کم نیست ز فردای قیامت

بی روی تو یک چند اگر زیست هلالی

جان میدهد اینک بصد اندوه و ندامت