ای همچو پری از من دیوانه رمیده
صد بار مرا دیده و گویی که ندیده
دریاب، که ماتمزدهٔ روز فراقت
هم چهره خراشیده و هم جامه دریده
ای وای! بر آن عاشق محروم! که هرگز
نه با تو سخن گفته و نه از تو شنیده
آن دل، که نه غم خوردی و نه آه کشیدی
در دست غمت، آه! چه گویم چه کشیده؟
این اشک جگرگون، عجبی نیست که امروز
خار غم او در جگر ریش خلیده
آزرده شد از چشم من امشب کف پایت
دردا! که کف پای ترا چشم رسیده!
بر روی تو این قطره خون چیست هلالی؟
گویا که دل از غصه به روی تو دویده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر خبر از احساسات عمیق عاشقانه و درد و رنج جدایی میدهد. شاعر به یاریه معشوقی مینگرد که به نظر میرسد او را نمیشناسد و از غم و اندوهی که به واسطهاش دچار شده، سخن میگوید. او از حال خود و زخمهای دلش میگوید که در غیاب معشوق، روزگارش تلخ شده است. همچنین به اشکهایی که از درد جدایی بر صورتش میریزد، اشاره میکند و از حسرتی میگوید که معشوق هرگز با او سخن نگفته و او را نشنیده است. در نهایت، شاعر به تصویر اشکی که بر صورت معشوق ریخته است، اشاره میکند و احساسات شدید خود را در این باره بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای مانند پری که از من دیوانه فراری هستی، من صد بار تو را دیدهام، اما تو انگار که مرا ندیدهای.
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که در روز جداییات، من دچار اندوه و غم هستم و هم چهرهام زخمی شده و هم لباسهایم پاره و نامرتب شدهاند.
هوش مصنوعی: آه! بر آن عاشق بینصیب که هیچ وقت نه با تو صحبت کرده و نه صدایت را شنیده است.
هوش مصنوعی: دل تو که نه غمی داشته و نه آهی کشیده، به خاطر غم تو چه بگویم و چه روزهایی را سپری کردهام؟
هوش مصنوعی: این درد عمیق و سوزناک که امروز دارم، چیز عجیبی نیست. چرا که غم و اندوه او به قدری در دل من نفوذ کرده است که باعث شده احساس کنم دلام پاره پاره شده است.
هوش مصنوعی: امشب چشمان من باعث ناراحتی تو شدند، ای کاش بدانستی که با دیدن تو، دردی عمیق در وجودم احساس میکنم.
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی بیان میکند که بر روی چهرهی تو نشانهای از غم و اندوه وجود دارد. به نظر میرسد که دل به خاطر درد و رنجی که تجربه کرده، با اشک به سوی تو جاری شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شادی ز دلم دور شد و خواب ز دیده
تا من نیم آن روی دلارام تو دیده
گر تو به تن و جان و دل و دیده نیائی
سوی تو فرستم دل و جان و تن و دیده
از من به جز آواز و حدیث ایچ نمانده است
[...]
ای رایت دولت ز تو بر چرخ رسیده
وی چشم وزارت چو تو دستور ندیده
بر پایهٔ تو پای توهم نسپرده
بر دامن تو دست معالی نرسیده
با قدر تو اوج زحل از دست فتاده
[...]
ای آنک تو را ما ز همه کون گزیده
بگذاشته ما را تو و در خود نگریده
تو شرم نداری که تو را آینه ماییم
تو آینه ناقص کژشکل خریده
ای بیخبر از خویش که از عکس دل تو
[...]
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
[...]
ای آنکه رخ و زلف تو آرایش دیده
گردیده بسی دیده و مثل تو ندیده
از گوشه بسی گوشه نشین را که ببینی
در میکدهها چشم سیاه تو کشیده
چشمت به اشارت دل من برد و فدایت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.