سفید کرد غمت دیده های تار مرا
بود سیاهی زلف تو روزگار مرا
چو شمع، سوز دل خود مرا تمام کند
به دیگری نگذارد غم تو کار مرا
ز رستخیز نخیزد ز جا مگر که دگر
هوای گرد تو گشتن بود، غبار مرا
ز چشم مست توام یک نظر بس است ولی
هزار میکده می، نشکند خمار مرا
دغل مباز که هرگز خراب نتوان کرد
ز فیل مست ستم، عهد استوار مرا
چو زلف، رشتهٔ گلدستهٔ میان تو شد
وفا پر از گل حسرت کند کنار مرا
همیشه ریشهٔ نخلم ز گریه بود در آب
سموم هجر فرو ریخت، برگ و بار مرا
ز تندباد نلرزد، چو شاخ سنگین شد
دواست رطل گران، دست رعشه دار مرا
به شمع وادی ایمن گشود دیده کلیم
ندیده بود مگر آتشین عذار مرا؟
کند شکوفه ی بادام، خار مژگانم
به چشم من گذر افتد اگر، بهار مرا
خمار در سر و چون چشم یار بیمارم
خبر دهید ز من، مست هوشیار مرا
خوشم که ناوک آن غمزه، خسته است حزین
دل فگار مرا، جان بی قرار مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساس عمیق اندوه و عشق را به تصویر میکشد. شاعر از غم و تنهایی ناشی از فراق معشوق سخن میگوید و توصیفاتی از دوستی و وفا را به همراه درد و تحملی که از جدایی به وجود آمده، به کار میگیرد. او به زیباییهای معشوق از جمله زلف و چشمانش اشاره میکند و تأثیر عمیق آنها بر روح و جان خود را بیان میکند. احساساتی چون سوختن دلی که به یاد معشوقست و ناامیدی از زندگی بیاو در سراسر شعر مشهود است. در کل، این شعر تجلی عواطف انسانی در مواجهه با عشق و درد جدایی است.
هوش مصنوعی: غم تو چشمان تاریکم را روشن کرده است، در حالی که سیاهی موهای تو، زندگیام را تیره و تار کرده است.
هوش مصنوعی: مثل شمعی که با سوختن خود نور میدهد، دل من هم میسوزد و تمام وجودم را میسوزاند. اما غم تو اجازه نمیدهد که به دیگران فکر کنم یا به کارهای دیگر بپردازم.
هوش مصنوعی: از قیامت برنمیخیزم مگر اینکه واقعاً خواستهام به گرد تو بچرخم، به خاطر همین غبار وجودم.
هوش مصنوعی: یک نگاه از چشمان مست تو برای من کافی است، اما هزار بادهخانه هم نمیتواند خمار و مستی من را بشکند.
هوش مصنوعی: فریب و نیرنگ نزن، زیرا هیچگاه نمیتوانی رابطه محکم و استواری که با دست قدرت و نفوذ دارم را خراب کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که موهایت به مانند رشتهای از تزیینات در وسط وجود تو شد، وفا در کنار من پر از گلهای حسرت میشود.
هوش مصنوعی: همیشه ریشهٔ نخل من به خاطر گریه و اندوه در آبهای سمی جدایی و بیمهری ذوب شده و باعث سرنگونی برگها و میوههایم شده است.
هوش مصنوعی: اگرچه در برابر طوفان نلرزد، وقتی که شاخ سنگین بود، درمان درد من به مانند وزنی سنگین، دست لرزان من را تسکین میدهد.
هوش مصنوعی: کلیم، که اشاره به حضرت موسی دارد، در درهای امن به تماشای شمعی پرداخت. او هیچ چیزی جز چهرهای آتشین و درخشان مرا ندیده بود.
هوش مصنوعی: زمانی که شکوفههای بادام میریزند، اگر خاری که از مژههایم بر چشمم میافتد گذر کند، بهار برای من اتفاق میافتد.
هوش مصنوعی: حالتی شبیه بیخودی و شیدایی دارم و چشمانم به یاد محبوب، گرفتار درد است. از حال من با خبر باشید؛ من در حالی که مست هستم، هنوز هوشیارم.
هوش مصنوعی: خوشحالم که تیرکمان آن چشم نازک، از تیراندازی خسته شده است. دل دردناک و دلواپسم به شدت نگران و بیقرار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برفت و بر سر آتش نشاند یار مرا
به پای حادثه افکند روزگار مرا
گر آشکار کند آب دیده راز دلم
میان آتش سوزان چه اختیار مرا
چنان نکرد کمند بلای عشقم صید
[...]
خوش است ناز تو ای سرو گل عذار مرا
نیاز پرور عشقم به ناز دار مرا
مگو به طرف چمن جلوه ریاحین بین
دلم اسیر تو با دیگران چه کار مرا
ز گشت باغ چه خیزد ز گل چه بگشاید
[...]
ز عشق هست به دل بار صد هزار مرا
هنوز شکر بود صدهزار بار مرا
گرم بود می گلگون ز ساقی گلرخ
به حور و کوثرت ای پارسا چه کار مرا؟
به بوسه ای که دهی و کشی منه منت
[...]
زبسکه داشتی ای گل همیشه خوار مرا
نماند پیش کسان هیچ اعتبار مرا
بسی امید بدل داشتم چو روی تو دید
زدست رفت و نیامد بهیچ کار مرا
عجب اگر نروم از میان که مجنون دوش
[...]
خیال بست که خون ریزد آن نگار مرا
فعان که می کشد آخر خیال یار مرا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.