نبرد جلوهٔ گل جانب گلزار مرا
می برد نالهٔ مرغان گرفتار مرا
بس که در پای گلی شب همه شب نالیدم
خون دل می چکد از غنچهٔ منقار مرا
برده دل را و سر غارت ایمان دارد
نگه شوخ تو آورده به زنهار مرا
بود آیا که شبی باز به خوابش بینم؟
شمع بالین شود، این دولت بیدار مرا
سر هم بزمی خورشید ندارم چو مسیح
بگذارید در این سایهٔ دیوار مرا
ابر هرگز نکند دامن دریا خالی
دل کجا می شود از گریه سبکبار مرا؟
بس که ابنای زمان جمله دنی طبعانند
از بها می فکند، جوش خریدار مرا
افعی نرم نما، دشمن جان است حزین
حذر افزون بود از مردم هموار مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف درد و رنج شاعر از عشق و جدایی است. او در میان گلزار، در حالی که ناله پرندگان گرفتار را میشنود، از غم و اندوه خود سخن میگوید. شبها در پای گلی نشسته و به شدت ناله کرده تا جایی که دلش خون میچکد. شاعر به توصیف چشمهای شوخ معشوقش میپردازد که دل او را ربوده و ایمانش را نابود کرده است. او به یاد خوابهای گذشته و امید به دیدار دوباره میاندیشد، اما در عین حال احساس یأس و ناامیدی دارد. شاعر به وقایع زمان و انسانهایی که تنها به دنیای مادی میاندیشند اشاره میکند و در نهایت بیان میکند که احتیاط در روابط انسانی ضروری است.
هوش مصنوعی: زیبایی گل در باغ مرا به خودش جذب میکند و صدای نالهی پرندگان در قفس، مرا به فکر و اندیشه فرو میبرد.
هوش مصنوعی: شبها به خاطر گلی که در پای آن نشستهام، به شدت غمگین و نالان هستم. از دل شکستهام، اشکهایی مانند خون از من خارج میشود.
هوش مصنوعی: دلم را به تسخیر خود درآوردهای و ایمانم را به خطر انداختهای؛ لبخند بازیگوش تو من را در معرض آسیب قرار داده است.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است شبی به خواب او بروم؟ شمعی در کنارش روشن شود و این خوشبختی بیدارم کند.
هوش مصنوعی: در اینجا، گفتوگو دربارهی عدم وجود نور و روشنی در زندگی است. گوینده به نوعی مانند مسیح است که منتظر رحمت و نجات است، اما به خاطر نداشتن شادی و روشنایی، به وجود دیوار سایهدار پناه میبرد و از دیگران میخواهد که او را در آن سایه رها کنند. در واقع، این غم و تنهایی او را به یاد معجزاتی میاندازد که به دنبال امید و آرامش است.
هوش مصنوعی: ابر هرگز دریا را بیباران نمیگذارد، دل من هم هرگز از درد و غم خالی نمیشود و همیشه پر از گریه و اندوه است.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم در دنیای امروز، خصلتهای دنیاطلبی دارند و به خاطر این دنیاطلبی، ارزشهای واقعی را نادیده میگیرند و به دنبال چیزهایی هستند که ارزش آنها کمتر از آنچه تصور میشود است. در این میان، من به دنبال افراد آگاه و خریدارانی هستم که ارزش واقعی را درک کنند و به دنبال مهارتها و دانشی باشند که واقعاً ارزشمند است.
هوش مصنوعی: منظور این است که مانند یک افعی که به ظاهری نرم و بیخطر میآید، در واقع خطرناک است. بنابراین، باید از کسانی که به ظاهر آرام و بیضرر به نظر میرسند، آگاه بود، زیرا ممکن است برای جان ما تهدیدی جدی به شمار آیند. بهتر است از افراد معمولی و صلحجو احتیاط کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
که: مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا
وین فژه پیر ز بهر تو مرا خوار گرفت
برهاناد ازو ایزد جبار مرا
ماهرویا ز غم عشق نگه دار مرا
مگذر از بیعت دیرینه و مگذار مرا
به محالی و خطائی که تو را هست خیال
خط مکش بر من و بیهوده میازار مرا
چند گویی که به یکبار زبونگیر شدی
[...]
جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
[...]
به خرابات گرو شد سر و دستار مرا
طلبم کن ز خرابات و به دست آر مرا
بفغانند مغان از من و از زاری من
شاید از پیر مغان هم ندهد بار مرا
ساخت اندر دل ما یار خراباتی جای
[...]
مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا
چون شدم صید تو برگیر و نگهدار مرا
اگرم زار کشی میکش و بیزار مشو
زاریم بین و ازین بیش میازار مرا
چون در افتاده ام از پای و ندارم سر خویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.