ماهرویا ز غم عشق نگه دار مرا
مگذر از بیعت دیرینه و مگذار مرا
به محالی و خطائی که تو را هست خیال
خط مکش بر من و بیهوده میازار مرا
چند گویی که به یکبار زبونگیر شدی
من زبونم تو زبانگیر مپندار مرا
از همه خلق من امروز خریدار توام
گرچه هستند همه خلق خریدار مرا
تو شناسی که به جز من نسزد جفت تو را
من شناسم که به جز تو نسزد یار مرا
تا طلبکار سر زلف تو باشد دل من
با تو باشد به همه حال سروکار مرا
آیم ای دوست به نزدیک تو بارم ندهی
خود دلت بار دهد تا ندهی بار مرا
گر همی با من دلخسته تلطف نکنی
به تکلف چه دهی عشوهٔ بسیار مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم عشق و بیوفایی است. شاعر از معشوق درخواست میکند که او را تنها نگذارد و از وعدههای قدیمی فراموش نکند. او احساس میکند که اگرچه دیگران هم او را میخواهند، اما تنها اوست که برای معشوق اهمیت دارد. شاعر به عشق و وابستگی عمیقش به معشوق اشاره میکند و از او میخواهد که با خوبی و لطافت با دل شکستهاش رفتار کند، در غیر این صورت عشقشان بیمعنی خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای زیبای ماهرو، از درد عشق مرا تنها نگذار. پیشینهام را فراموش نکن و هرگز از کنارم نرو.
هوش مصنوعی: به دلیل افکار و توهماتی که درباره تو دارم، لطفاً به من آسیبی نرسان و بیدلیل آزارم نده.
هوش مصنوعی: هرچه به من بگویی که با یک بار صحبت کردن توانستهای مرا جذب کنی، اشتباه نکن که من هم به خوبی میتوانم صحبت کنم و تو را تحت تأثیر قرار دهم.
هوش مصنوعی: امروز من تنها کسی هستم که تو را میخواهم، حتی اگر دیگران هم به من توجه دارند و مرا میخرند.
هوش مصنوعی: تو خوب میدانی که هیچکس به جز من شایسته یار تو نیست، و من نیز میدانم که به جز تو، هیچکس شایسته عشق من نیست.
هوش مصنوعی: هر زمان که کسی در پی زیبایی و جذابیت تو باشد، دل من نیز در هر شرایطی با تو خواهد بود و به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: ای دوست، من به نزدیکی تو میآیم، اما تو طاقت بار آوردن دلت را نداری و نمیتوانی بار من را نیز بر دوش بگیری.
هوش مصنوعی: اگر با من دلشکسته نرمش نکنی، این قساوت چه سودی دارد وقتی که این همه محبت را به من نخواهی بخشید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
که: مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا
وین فژه پیر ز بهر تو مرا خوار گرفت
برهاناد ازو ایزد جبار مرا
جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
[...]
به خرابات گرو شد سر و دستار مرا
طلبم کن ز خرابات و به دست آر مرا
بفغانند مغان از من و از زاری من
شاید از پیر مغان هم ندهد بار مرا
ساخت اندر دل ما یار خراباتی جای
[...]
مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا
چون شدم صید تو برگیر و نگهدار مرا
اگرم زار کشی میکش و بیزار مشو
زاریم بین و ازین بیش میازار مرا
چون در افتاده ام از پای و ندارم سر خویش
[...]
بغم عشق گلی کرد گرفتار مرا
در عجب آتشی انداخت بیکبار مرا
گاه در جلوه درآورد قد رعنا را
گاه بنمود خم طره طرار مرا
گاه سویم نظر از نرگس شهلا افکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.