مژگان نگر چو عربده جویان برآمده
خنجر به دست، بر زده دامان برآمده
شمشیرکین به کف، نگه کافر از فرنگ
آیا پی کدام مسلمان برآمده؟
زان آب تیغ، لاله هر زخم پیکرم
شاداب تر ز لعل بدخشان برآمده
زاهد بیاض گردن او بین و می بنوش
صبحی عجب ز چاک گریبان برآمده
سرتا به پا سرشتهٔ فیض است قامتش
این شاخ گل به کام بهاران برآمده
رو، شبچراغ دیده آشفته خاطران
در سر شراب، طره پریشان برآمده
می سوزد از حلاوت دشنام کام من
تلخ از دهان او شکر افشان برآمده
ریزم من اشک حسرت و بالد نهال او
سروش به آب دیده گریان برآمده
در نوبهار خط، لب او شد نگه فریب
ریحان به گرد چشمه ی حیوان برآمده
دارم به عشق خردهء جانی که چون شرار
از تاب و تب در آتش سوزان برآمده
در بر زره ز زلف و ز ابرو کشیده تیغ
در کشتنم ببین به چه سامان برآمده
اول بساط خویش به او عرضه کرده ام
هر جانبی به غارت ایمان برآمده
جوشید سیل گریه ات از دل اگر حزین
باز از تنور گرم تو طوفان برآمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از تو نام گوهر شاهان برآمده
اعدات یکسر از سر و سامان برآمده
از مهر خاتم تو به اعجاز در جهان
آوازه نگین سلیمان برآمده
در نامه کفایت و روزی و نام و ننگ
[...]
از خواب جامه چاک و پریشان برآمده
صبح قیامتش ز گریبان برآمده
ای مردم دو دیده به کشتی چشم من
بنشین که از فراق تو طوفان برآمده
دور از گل رخ تو چو مجنون گریستم
[...]
نخل قدت که از چمن جان برآمده
شاخ گلی بصورت انسان برآمده
از پای تا به سر همه جانست آن نهال
گویا ز آب چشمه ی حیوان برآمده
اکنون تویی جمیل جهان گرچه پیش ازین
[...]
جانم ز سینه بر زه دامان بر آمده
گویی به عزم خدمت جانان بر آمده
ناز غرور کی نهد از سر که این نهال
گویی بر آب دیدهٔ رضوان بر آمده
با دل بگوی عیب شهادت که این اسیر
[...]
هر خار کان ز گلشن هجران برآمده
در پای دل شکسته و از جان برآمده
بهر نثار تیغ جفایت مرا چو شمع
هر دم سر دگر ز گریبان برآمده
از بس به ذوق ناوک جور تو خوردهایم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.