مطلوب در لباس طلبکار آمده
خود را به صد نیاز پرستار آمده
مستور بود چهره ی زیبا نگار ما
مستانه باز بر سر اظهار آمده
جز یار هیچکس سر بازار عشق نیست
یوسف به شیوه های خریدار آمده
از چشم خویش تا نگرد روی خویش را
گردیده، دیده، طالب دیدار آمده
گاهی به شمع تقوی و زهد آستین فشان
مست و خراب از در خمّار آمده
گاهی دریده خرقهٔ ناموس و ننگ را
فارغ ز قید سبحه و زنار آمده
گاهی نموده شیوه اقرار را شعار
گاهی به طنز بر سر انکار آمده
گه آتش چمن شده گه شمع انجمن
هم خانه سوز و خانه نگهدار آمده
ای دیده احولی بگذار و غلط مبین
آن یار بین به کسوت اغیار آمده
ای دل، ز دیده پردهٔ پندار دور دار
گوهر فروز دیدهٔ بیدار آمده
یار است یار،کز لب همچون زلال خویش
درکام تشنه، قلزم زخار آمده
یار است یار کز لب مسکین نواز خویش
در دامن صدف در شهوار آمده
یار است یار،کز نگه دلفریب خویش
آشوب شهر و فتنه بازار آمده
یک پرتو است، کرده جهانی پر از ظلال
یک جلوه است، مختلف آثار آمده
عالم سواد نافهٔ آن خال مشکبوست
یک نفخه زان شمیم به تاتار آمده
سنبل به تاب و لاله سیه مست و گل به ناز
یک جلوه ز آن جمال به گلزار آمده
در گوش دل، گدای خرابات عشق را
انی اَنَااللّه از در و دیوار آمده
آن جلوه ای که کوه نیاورد تاب او
در طور عشق سالک اطوار آمده
عنقای مغربی که زمین زیر بال اوست
از بوالحسن به حضرت عطار آمده
گاهی فتاده مست به پای بت مغان
گاهی به صدر مصطبه هشیار آمده
از فیض اوست کاین دل شوریدهٔ حزین
بحر محیط و مخزن اسرار آمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و معشوق میپردازد و احساسات عاشقانه شاعر را به تصویر میکشد. معشوق در لباس طلبکاران ظاهر شده و خود را نیازمند نشان میدهد. چهرهاش پنهان بوده، اما او همچنان به عشق خود اقرار میکند. شاعر اشاره دارد که هیچ کس جز یار در بازار عشق ارزش ندارد و او با شیوههای مختلف خود را در دسترس قرار میدهد. شاعر از حالتهای گوناگون معشوق سخن میگوید؛ گاهی با زهد و تقوی، گاهی بیاعتنا به قید و بندها، گاهی اقرار میکند و گاهی انکار. این معشوق به قدری جذاب است که میتواند دنیایی پر از زیبایی خلق کند و حتی آتش عشق برافروزد. در انتها، شاعر به قدرت و جذبهی معشوق اشاره میکند که توانایی تسخیر دلها و افکار را دارد.
هوش مصنوعی: کسی که در جستجوی خواستهاش است، با ظاهری طلبکارانه و در حالی که به شدت نیازمند است، وارد شده است.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلربای معشوق ما پنهان بود، اما اکنون با حالتی مستانه دوباره به جلو آمده و خود را نشان داده است.
هوش مصنوعی: به غیر از معشوق، کسی در بازار عشق وجود ندارد. یوسف با روشهای خریدارانهای به این شهر آمده است.
هوش مصنوعی: از چشمان خودم تا وقتی که به صورت تو نگاه نکردهام، چشم به راه دیدار تو هستم.
هوش مصنوعی: وقتی که گاهی به شمعی که نشانه تقوا و زهد است، مینگرم، احساس مستی و سرمستی به من دست میدهد و مانند کسی که از میخانه بیرون آمده، در حال و هوای خاصی قرار میگیرم.
هوش مصنوعی: گاهی دیده میشود که شخصی با جسارت، به دامان شرافت و عفت خود لطمه میزند و از قید و بندهای ظاهری چون عبادت و دینی که به خود بسته، رها شده است.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات به راحتی میپذیرد که اشتباهی کرده است، و گاهی اوقات به شیوهای شوخیآمیز سعی میکند خود را از زیر بار مسئولیت خارج کند.
هوش مصنوعی: گاهی چمن به آتش میسوزد و گاهی شمع مجلس را روشن میکند؛ همواره هم میتواند باعث سوختن خانه شود و هم از آن محافظت کند.
هوش مصنوعی: ای چشم گمراه، دست از قضاوت غلط بردار و آن دوست را که به لباس دیگران درآمده، درست ببین.
هوش مصنوعی: ای دل، از خیالهای باطل فاصله بگیر و فقط به حقیقت واضح و روشن نگاه کن که همانند مروارید در دیدهٔ بیدار و هوشیار است.
هوش مصنوعی: دوست، همان دوستی است که مانند جوی زلال، به کام تشنه شیرینی و آرامش میبخشد و مانند دریای پرموج، برکت و فراوانی را به زندگی میآورد.
هوش مصنوعی: دوست واقعی کسی است که از لبان مسکین و نیازمند خود، محبت و مهربانی را به دورن صدفی گرانبها و زیبا میآورد.
هوش مصنوعی: دوست و یاری وجود دارد که با نگاه جذاب و دلنشینش، در شهر آشفتگی و در بازار تنش به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: این یک تابش نور است که جهانی را پر از سایهها کرده و این یک جلوه است که آثار متفاوتی را به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: عالم، سیاهی و زیبایی آن خال مشکینش را به یاد میآورد و با یک باد و عطر خنکی که از آن میآید، به سرزمین تاتار رسیده است.
هوش مصنوعی: در باغ، سنبل به شوق و لاله به سرمستی، و گل به ناز و دلربایی، همگی از زیبایی دلانگیز او به وجد آمدهاند و به نمایشگاه زیبایی در گلزار پیوستهاند.
هوش مصنوعی: در دل، صدای بندگی و عشق را میشنوم که شان و مقامش از هر سو میتابد و به من میگوید که من همان الهی هستم که در این مکان حضور دارم.
هوش مصنوعی: جلوهای که کوه نتوانست تحمل کند، در عشق آن کسی که در مسیر سلوک قرار دارد، نمایان شده است.
هوش مصنوعی: پرندهای افسانهای و شگفتانگیز که در غرب زمین زندگی میکند و همه جا را زیر بالهایش محاصره کرده، از بوالحسن به عطار آمده است.
هوش مصنوعی: گاهی انسان در حالت مستی و سرخوشی، به پای بتهایی که در معبد مغان وجود دارد میافتد و گاهی نیز در حالی که هوشیار و بیدار است، بر بالای جایگاه بلندی نشسته و مینگرد.
هوش مصنوعی: از لطف اوست که این دل ناآرام و غمگین، همچون دریایی عمیق و جایگاه رازها به وجود آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روی درکشیده به بازار آمده
خلقی بدین طلسم گرفتار آمده
غیر تو هرچه هست سراب و نمایش است
کانجا نه اندک است و نه بسیار آمده
اینجا حلول کفر بود اتحاد هم
[...]
گل را نگر ز لطف سوی خار آمده
دل ناز و باز کرده و دلدار آمده
مه را نگر برآمده مهمان شب شده
دامن کشان ز عالم انوار آمده
خورشید را نگر که شهنشاه اختر است
[...]
آغاز مشتریست ببازار آمده
خود را ز دست خویش خریدار آمده
آن گل رخت سوی گلستان روان شده
وان بلبل است جانب گلزار آمده
از قد و قامت همه خوبان دلربا
[...]
دیده متاع قلب مرا صد هزار عیب
وانگه ز روی لطف خریدار آمده
خلقی میان صومعه از انتظار سوخت
تو روی در کشیده ببازار آمده
تو گنج بیکرانی و عالم طلسم تست
[...]
خط غبار گرد رخ یار آمده
خورشید حسن بر سر دیوار آمده
از خط شده است پشت لب آن نگار سبز؟
یا فوج طوطیی به شکرزار آمده
خالی کند خزینه عزیزان مصر را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.