خط غبار گرد رخ یار آمده
خورشید حسن بر سر دیوار آمده
از خط شده است پشت لب آن نگار سبز؟
یا فوج طوطیی به شکرزار آمده
خالی کند خزینه عزیزان مصر را
این یوسفی که بر سر بازار آمده
رنگ حیا ز چهره گلها پریده است
تا عندلیب مست به گلزار آمده
امروز نیست در سر عشاق مغز هوش
در کوی او سر که به دیوار آمده؟
زندان شده است خانه به طفلان، مگر ز دشت
دیوانه ای به کوچه و بازار آمده؟
سر می رود به باد ز افشای راز عشق
منصور زین سبب به سردار آمده
خفاش را ز دیدن خورشید بهره نیست
ورنه ز ذره ذره پدیدار آمده
آسان بود شکستن سد سکندرش
هر کس برون ز پرده پندار آمده
خلق خوش است جوشن داود بیدلان
بی زخم، گل برون ز خس و خار آمده
رزقش ز آسمان و زمین است دود و گرد
تا جان برون ز عالم انوار آمده
دارد خبر ز راحت جان از وداع جسم
بیرون کسی که از ته دیوار آمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روی درکشیده به بازار آمده
خلقی بدین طلسم گرفتار آمده
غیر تو هرچه هست سراب و نمایش است
کانجا نه اندک است و نه بسیار آمده
اینجا حلول کفر بود اتحاد هم
[...]
گل را نگر ز لطف سوی خار آمده
دل ناز و باز کرده و دلدار آمده
مه را نگر برآمده مهمان شب شده
دامن کشان ز عالم انوار آمده
خورشید را نگر که شهنشاه اختر است
[...]
آغاز مشتریست ببازار آمده
خود را ز دست خویش خریدار آمده
آن گل رخت سوی گلستان روان شده
وان بلبل است جانب گلزار آمده
از قد و قامت همه خوبان دلربا
[...]
دیده متاع قلب مرا صد هزار عیب
وانگه ز روی لطف خریدار آمده
خلقی میان صومعه از انتظار سوخت
تو روی در کشیده ببازار آمده
تو گنج بیکرانی و عالم طلسم تست
[...]
مطلوب در لباس طلبکار آمده
خود را به صد نیاز پرستار آمده
مستور بود چهره ی زیبا نگار ما
مستانه باز بر سر اظهار آمده
جز یار هیچکس سر بازار عشق نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.