فکندم دل به کوثر از زلال لعل نوشینش
گرفتم در چمن نظّاره را از حسن رنگینش
نگاه ساده، دل را چون غزالان کرده صحرایی
سمن زار بناگوشش، بهار خط مشکینش
ز بی سرمایگی خجلت کشد مژگان رنگینم
اگر منت به چشم من نهد پای نگارینش
زکوشش ناله عاجز شد ز بس تیرش به سنگ آمد
چه سازد بی قراری های دل، با کوه تمکینش؟
به این حسرت نصیبی ها چه طرف از گلشنی بندم
که بیخود می رود ازکف، چو دل دامان گلچینش؟
چه ذوق از بزم هستی می پرستی را که می باشد
رگ تلخ شراب زندگانی، جان شیرینش؟
سراپا خوانده ام دیوان دل در مکتب عشقت
گل اشکی ست مضمون، مصرع آهی ست تضمینش
چرا در خون نخوابد از غم حرمان دیدارت
نگاه ناتوان من که مژگان است بالینش
به عشق آمیز تا بنمایدت جام جهان بین را
به شرط آنکه ننمایی به عقل مصلحت بینش
حزینی راکه ما دیدیم صد ره ننگ می آید
مسلمان را ز ایمانش، برهمن را ز آیینش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیار ای بادِ جان پرور نسیمی از عرقچینش
خجل کن نافۀ چین را ز بویِ زلفِ پر چینش
شبی در شو به خرگاهش برافکن برقع از ماهش
تفرّج کن گلِ ستانی ز سنبل گِردِ هر چینش
ببین پیراهنِ نسرین تَرازِ طرّۀ مشکین
[...]
اگر در بند سودا نیست با من زلف مشکینش
شکست نقد قلب من چرا شد رسم و آیینش
منش دیگر نمیگویم مکن چندین جفا آخر
چو بهبودی نمیبینم ز دل کاو گفت چندینش
منجّم تا رخ یار و سرشکم دید، در خاطر
[...]
گلی زین باغ گر چینی بیاور دستی از بینش
که نقش لوح محفوظ است بر اوراق اغصانش
اگر چه بی نیاز ست از دو عالم ناز تمکینش
چه بیتابانه می چسبد به دل لبهای شیرینش
ازان در چشم او عاشق بود از خاک ره کمتر
که قمری می کند نقش قدم را سرو سیمینش
مرا چون مهرتابان داغ دارد آسمان چشمی
[...]
به این شوخی که دارد پی بهار جلوه رنگینش
متانت کو که بیتابانه گردد گرد تمکینش
به داغ بیکسی هرگز نمیسوزد کسی را دل
به بیماری که یاد دوست باشد شمع بالینش
به جرم لاغری فتراکش از من سر نمیپیچد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.