اگر چه بی نیاز ست از دو عالم ناز تمکینش
چه بیتابانه می چسبد به دل لبهای شیرینش
ازان در چشم او عاشق بود از خاک ره کمتر
که قمری می کند نقش قدم را سرو سیمینش
مرا چون مهرتابان داغ دارد آسمان چشمی
که تابد پنجه الماس رامژگان زرینش
دگر ماه نوی بر سینه من می زند ناخن
که گوهر در صدف پنهان شده است از شرم پروینش
به بوی مشک بتوان صدبیابان رفت دنبالش
ز شوخیها اگر پی گم کند آهوی مشکینش
درین بستان شبی راهر که دارد زنده چون شبنم
چراغ آفتاب آید به پای خود به بالینش
نگین را در نگین دان رتبه دیگر بود صائب
اگر باور نداری سیر کن درخانه زینش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و زیباییهای دلپذیر است. شاعر از عشق و تمایلات خود به معشوقهاش صحبت میکند و دلبستگیهایی که به او دارد را با تصاویری زیبا توصیف میکند. او به زیباییهای ظاهری معشوقهاش اشاره میکند و حسرتی که در دل دارد را نمایان میسازد. همچنین به تجربیات دیگران درباره عشق و زیبایی میپردازد و به طور کلی عشق را با لطافت و احساس عمیق در هم میآمیزد. شاعر احساساتش را با تصاویری از طبیعت و جواهرات بیان میکند و رابطۀ عمیق خود را با معشوقهاش به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هرچند او از هر دو جهان بینیاز است، اما ناز و جذابیتش به گونهای است که دل را به شدت به خود جذب میکند و لبهای شیرینش محبوبیت و دلربایی خاصی دارند.
هوش مصنوعی: چشمان او به اندازهای دلفریب است که عاشق را به یاد قناری میاندازد، و از خاک زمین هم کمتر ارزش دارد، زیرا نشانههای عشق او به زیبایی سرو نقرهایاش است.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر مهر و محبتت دلم را سوزانده است، چشمانت مانند الماس میدرخشند و مژگان طلایت زیبایی خاصی به چهرهات میبخشند.
هوش مصنوعی: ماه نو با ظرافت بر سینهام میزند و این نشاندهندهی این است که خزانهای از زیبایی در درونم نهفته است که به خاطر شرم ستاره پروین پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: با بوی خوش مشک میتوان به دنبال آن به بیابانها رفت، حتی اگر به خاطر شوخیها و بازیگوشیها، آهو یا جستجوگرش گم شود.
هوش مصنوعی: در این باغ، هر کس که زنده است مانند شبنم به آرامی میماند و نور آفتاب به پای خود به بالین او میآید.
هوش مصنوعی: نگین در نگین، مقام و ارزشی متفاوت دارد. صائب، اگر به این موضوع ایمان نداری، میتوانی در خانهی زینش گشتی بزنی تا این حقیقت را دریابی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیار ای بادِ جان پرور نسیمی از عرقچینش
خجل کن نافۀ چین را ز بویِ زلفِ پر چینش
شبی در شو به خرگاهش برافکن برقع از ماهش
تفرّج کن گلِ ستانی ز سنبل گِردِ هر چینش
ببین پیراهنِ نسرین تَرازِ طرّۀ مشکین
[...]
اگر در بند سودا نیست با من زلف مشکینش
شکست نقد قلب من چرا شد رسم و آیینش
منش دیگر نمیگویم مکن چندین جفا آخر
چو بهبودی نمیبینم ز دل کاو گفت چندینش
منجّم تا رخ یار و سرشکم دید، در خاطر
[...]
گلی زین باغ گر چینی بیاور دستی از بینش
که نقش لوح محفوظ است بر اوراق اغصانش
بهار آرزو گلگل شکفت ازروی رنگینش
به جوش آورد خون بوسه را دست نگارینش
ز استغنا به چشمش گرچه عالم درنمی آید
به دل طفلانه می چسبد تبسمهای شیرینش
میان مشک و خون دراصل فطرت هست یکرنگی
[...]
به این شوخی که دارد پی بهار جلوه رنگینش
متانت کو که بیتابانه گردد گرد تمکینش
به داغ بیکسی هرگز نمیسوزد کسی را دل
به بیماری که یاد دوست باشد شمع بالینش
به جرم لاغری فتراکش از من سر نمیپیچد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.