خوشا روزی که تیرت، پی به جان مستمند آرد
شبیخونی نگاهت برسربخت نژند آرد
شب بختم چو شمع ازداغ عشقت صبح محشرشد
چها تا برسرمن طالع فیروزمند آرد
به این آشفته حالیهای خود امّیدها دارم
پریشان طره ای شاید دلم را درکمند آرد
به فرمان عشق آتش دست را درگرمی بزمت
پی دفع گزند، از دانهٔ دلها سپند آرد
شب هجران سپاه درد را شور حزین تو
درفش کاویان از نالهٔ مشکین پرند آرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
دهان تنگ آن دلبر نشان طبع من دارد
که در یک نقطه و همی جهانی در وطن دارد
گهرها در شکم دارد لب یاقوت فام او
وزاو سربسته هر نکته شکرها در شکن دارد
چنان خندد که پنداری صبا بر لؤلؤ شبنم
[...]
گل صدبرگ من سنبل بر اطراف سمن دارد
رخ یار من از نسرین خطی بر نسترن دارد
عذارش گرچه از نسرین سواد مشک پیدا کرد
ز مشک سوده رخسارش غباری بر سمن دارد
به چین زلف پرچینش که کرده سنبلش صد ره
[...]
اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و فن دارد
دهان و ابرویت پیوسته باری نقش من دارد
دلم را عاقبت از شمع رخسار تو روشن شد
که خطّت هرچه دارد جمله بر وجه حَسَن دارد
شنیدم با دهان تو ز تنگی لاف زد پسته
[...]
مرا فکر غریب آواره دایم از وطن دارد
که از نازک خیالان اینقدر درد سخن دارد؟
اگر نه روی گرم کارفرما در نظر باشد
که در شبها چراغی پیش دست کوهکن دارد؟
سفر کن تا چو یوسف شمع امیدت شود روشن
[...]
نزاکت اینقدر نی برگ گل نی یاسمن دارد
به هر عضو تو خوبی یوسفی در پیرهن دارد
ز تاراج غمش راهی به دلها کرده ام پیدا
نگاهش سرگران از هر که گردد رو به من دارد؟
چمن پیرا به رنگی امتحانم می کند هر دم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه appsمنو
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.