عشق تو بود با من و از من نشان نبود
مهر تو بود در دل و دل در جهان نبود
نقش تو در خیال و خیال از نظر جدا
نام تو بر زبان و زبان در دهان نبود
روزی مرا به خوان وصالت بخواندهای
کاین قرص مهر بر طبق آسمان نبود
چرخی زده است به گرد میان تو چون کمر
آن دم که چرخ را کمری در میان نبود
تیری زده است ترک کماندار تو مرا
زان بیشتر که تیر فلک را کمان نبود
در قبضهٔ تو من شدهام چون کمان دو تاه
روز ازل که هیچ پی و استخوان نبود
اسرار تست آنکه ز نی میرسد به گوش
ما را از آن گیاه ضعیف این گمان نبود
ناصر ز بوی بادهٔ لعل تو یافت جان
ور نه در آب و خاک مناش بوی جان نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خورشید ذرّه پرور، شاه هنر نواز
ای آن که در جهان چون تو صاحبقرآن نبود
خورشید کو بتیغ زدن بر سر آمدست
در جنب دست و بازوی تو همچنان نبود
چون آفتاب از تو توانگر شد، آنکه را
[...]
یاری که بر جدایی اویم گمان نبود
ماهی نبود آن که شبی در میان نبود
بیگانه وار از سر ما سایه وا گرفت
ما را ز آشنایی او این گمان نبود
دامانش چون گذاشت حق صحبت قدیم؟
[...]
ای آنکه چون تو دادرسی در جهان نبود
بیداد اینچنین ز تو کس را گمان نبود
وقتی که شکل دایره کن فکان نبود
جز نقطه حقیقت حق در میان نبود
نور ولا ز بطن حقیقت طلوع کرد
چندان که گشت گرد خود آن را کران نبود
پرگار گشت و انجم و افلاک آفرید
[...]
زین پیشتر متاع سخن رایگان نبود
گرد کسادی از پی این کاروان نبود
شعر بلند پا به سر عرش می نهاد
خورشید پایمال به هر آستان نبود
منقار بلند به شکر خنده باز بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.