گنجور

 
حزین لاهیجی

با خاطر افسرده دلان چند توان بود؟

با مرده به یک گور، چه سان بند توان بود؟

نه گریهٔ ابری، نه شکر خند صبوحی ست

امروز ندانم به چه خرسند توان بود؟

عقل است گران سنگ و جنون است سبک سیر

کو طاقت و صبری که خردمند توان بود؟

ساقی ندهی گر به کفم جام نشاطی

دلخوش کن عاشق، به غمی چند توان بود؟

چون زهر، گلوگیر بود گریهٔ تلخم

شیرین کن این می به شکرخند توان بود

دل بسته به پور دگران باش حزین ، چند

یعقوب صفت در غم فرزند توان بود؟