من شعله ام، به پیرهنم هر که خار کرد
در جیب من شکفته تر از گل، بهار کرد
هر خون که کرد چرخ چو مینا به کام من
بیرون ز دل به گریهٔ بی اختیار کرد
غافل زدیم آهی و از ما دلت گرفت
ز آیینه بی خبر نفس ما غبار کرد
در خون کشیم دامن رنگ شکسته را
راز درون پردهٔ دل آشکار کرد
گرد سر خیال تو گردم که از وفا
آسوده دیده و دلم از انتظار کرد
چون کبک مست، خنده به گلزار می زدم
افسرده ام فسردگی روزگار کرد
زین چشم تر حزین چمن آرای کیستی؟
ابر بهار را مژه ات شرمسار کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و حالات درونی شاعر مربوط میشود. شاعر در این اشعار از درد ناشی از عشق و انتظار صحبت میکند. او خود را به شعلهای تشبیه میکند که در پیوند با پیرهنش، نشان از سوز و گداز عشق دارد. از شگفتیها و زیباییهای درون خود سخن میگوید که بیشتر از گلهای بهاری شکوفا شده است. همچنین، او به زخمهای عاطفی و عجز خود در برابر گردش زمان اشاره میکند که او را به گریه میاندازد. شاعر با تصویرهایی مانند کبک مست و غمگین به تأثیرات عشق و زندگی بر حالت روحی خود میپردازد و در نهایت به زیبایی و شکوه معشوقهاش اشاره میکند که حتی باران بهار را نیز شرمنده کرده است.
هوش مصنوعی: من همچون شعلهای روشن هستم و هر کس که به من آسیب برساند، درون من چیزی میشکفد که از گل زیباتر و پررنگتر است.
هوش مصنوعی: هر بار که چرخ روزگار به من آسیب میزند و باعث دلتنگیام میشود، از دل بیاختیار به گریه میافتم.
هوش مصنوعی: غافلانه نفسی کشیدیم و ناگهان دل تو را رنجاندیم. ندانسته نفس ما چنان غبار آلود شد که تصویر ما در آینه را محو کرد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از احساسات عمیق و رازهای درون دل سخن میگوید. او اشاره میکند که با غم و اندوهمان، میتوانیم به واقعیتهای پنهان عواطف خود پی ببریم و اسرار نهفته در دل را آشکار کنیم. در واقع، او نشان میدهد که درد و غم میتوانند به ما کمک کنند تا به شناخت بهتری از خود و احساساتمان دست یابیم.
هوش مصنوعی: به دور خیال تو میچرخم، زیرا که چشمانم از وفاداری خسته شده و دلم دیگر طاقت انتظار را ندارد.
هوش مصنوعی: در حالتی شاد و سرمست مانند کبک، به گلزار میخندیدم، اما اکنون به شدت افسره و غمگین شدهام زیرا روزگار بر من سخت گذشته است.
هوش مصنوعی: از چشمان خیسی که به غم نشسته، چمن را زیبا میکنی، تو کیستی؟ چشمانت باعث شد ابر بهاری خجالت زده شود و اشک بریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بس شمار بوسه که دوش آن نگار کرد
با روزگار کار من اندر شمار کرد
دیدم شمار و بوسه ندیدم همی به چشم
بی می مرا از آنچه ندیدم خمار کرد
گفتم که بوسه دادی لختی نگار من
[...]
بانوی تاجدار مرا طوقدار کرد
طوق مرا چو تاج فلک آشکار کرد
چون پیر روزه دار برم سجده، کو مرا
چون طفل شیر خوار عرب طوقدارکرد
تا لاجرم زبان من از چاشنی شکر
[...]
ای آنکه روزگار ترا اختیار کرد
وز اختیار او همه خلق افتخار کرد
سرسبز شد بزرگی چون سرو تا خدای
دست ترا گشاده چو دست چنار کرد
آنی که باره عزم تو از گرد باد ساخت
[...]
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد
از کاینات ذات تو را اختیار کرد
نی نی هنوز کاف کن از نون خبر نداشت
کایزد رسوم دولت تو آشکار کرد
اول تو را یگانه و بی مثل آفرید
[...]
بر هر زمین که مردم چشمم گذار کرد
آنرا ز آرزوی رخت لاله زار کرد
از اشک من بضاعت یا قوت و لعل برد
هر صبح دم که قافلۀ شام بار کرد
چشمم چو زنده دید مرا در فراق تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.