دهقان نبرد حاصلی از بوم و بر ما
سرویم و بود عقده خاطر ثمر ما
از ناز، کله گوشه به خورشید شکستیم
افکنده جنون، سایهٔ داغی به سر ما
دیگر لبش از شادی دل غنچه نگردید
هر زخم که خندید، به روی جگر ما
خوب آمدی ای شور نمکدان قیامت
می جست تو را داغ پریشان نظر ما
از قطره زدن باز فتد گام نخستین
گر ابر شود همنفس چشم تر ما
ما چون ز خرابات جهان پاک برآییم؟
آلوده برون رفت ز جنت، پدر ما
دستی که می ام داد، تو را بست به خشکی
زاهد چه زنی طعنه به دامان تر ما؟
خواهیم حزین ، آنقدر از خویش رمیدن
کاوازه به جایی نرساند خبر ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر "دهقان نبرد" به توصیف احساسات و تجربیات انسانی میپردازد. در این شعر، شاعر از رنجها و زخمهای روحی خود سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه زندگی و ناکامیها بر او سایه افکندهاند. او به شکستهای عاشقانه و احساس ناامیدی اشاره میکند و به دنبال شادی و امید میگردد. همچنین، شاعر به تقابل میان دنیا و جنت پدر اشاره میکند و نگرانی از قضاوتهای دیگران را بیان میکند. در نهایت، او به دنبال رهایی از خود و مشکلهای زندگی است. این شعر با استفاده از تصاویری غنی، پیچیدگیهای وجودی انسان را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: کشاورز زحمت میکشد، اما نتیجهاش از فرهنگ و سرزمین ما برمیخیزد. در دل ما نیز آرزوها و خواستههایی وجود دارد که به سرانجام میرسند.
هوش مصنوعی: از روی ناز و لوندی، خود را به خورشید رساندیم و در این حال، دیوانگی بر ما سایه افکنده و احساس گرمای شدیدی بر سرمان حاکم شده است.
هوش مصنوعی: دیگر لب او از خوشحالی مثل غنچه بسته نمیشود؛ هر زخمی که به دل ما زد، به صورت او لبخند زد.
هوش مصنوعی: خوش آمدی، ای زیبای شورانگیز! ما در پی تو بودیم و دلمان به خاطر بیقراری و دلشکستگیام میسوزد.
هوش مصنوعی: اگر باران شروع به باریدن کند، لحظهای اولیه و نخستین از بین میرود و در این صورت، ما نیز با چشمان اشکآلود همنفسی میکنیم.
هوش مصنوعی: ما چگونه میتوانیم از این دنیای پرآشفتگی پاک و صاف بیرون بیاییم؟ در حالی که پدر ما، آدم، از بهشت خارج شد و آلوده شد.
هوش مصنوعی: دست من که به تو مینوشد، تو را به زهد و دارایی خشک نگه داشته است، پس چرا به لباس مرطوب ما طعنه میزنی؟
هوش مصنوعی: به دنبال آرامش هستیم، اما آنقدر از خودمان دور شدهایم که دیگر هیچ نشانهای از ما به کسی نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آب حیاتی است روان در نظر ما
عالم همه سیراب شد از رهگذر ما
از دیدهٔ ما آب روانست به هر سو
امید که جاوید بماند اثر ما
عمریست که در گوشهٔ میخانه مقیمیم
[...]
ای چون فلک از عشق تو سرگشته سر ما
سودای تو زد آتش غم در جگر ما
بودیم هوادار تو پیوسته و باشیم
تا هست نشان تو و باشد اثر ما
بشنو که چه فریاد و فغان در ملکوت است
[...]
ای خاک ته کفش تو کحل بصر ما
کفشی که زنی بر سر ما تاج سرما
می کن به خبر پرسی ما رنجه لب خویش
زان پیش که پرسی و نیابی خبر ما
پیش از حرم کعبه به کوی تو رسیدیم
[...]
عشق کرم آموز درآمد ز در ما
صد قافله غم ریخت ز دل بر جگر ما
کاهل نظری بین که به صد جذب تجلی
هرگز نرسد تا سر مژگان نظر ما
ما ناله فروشان جرس محمل دردیم
[...]
بر چرخ محیط است فروغ نظر ما
ساحل دل دریاست ز آب گهر ما
در نامه ما حرف نسنجیده نباشد
از جیب صدف سفته برآید گهر ما
چون دیده ماهی که نماید ز ته آب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.