گنجور

 
حزین لاهیجی

داغ سودای تو دارد، دل دیوانهٔ ما

کعبه لبیک زند بر در بتخانهٔ ما

عشق را کعبهٔ مقصود، سویدای دل است

لیلی از خودکند ایجاد، سیه خانهٔ ما

شور دیوانگی و شیوهٔ اطفال یکی ست

هست سربازی ما، بازی طفلانهٔ ما

شمع ظلمتکده و کعبه و بتخانه یکی ست

عالم آراست، فروغ رخ جانانهٔ ما

هر چه هستی، غمی از نیک و بد خویش مخور

دُرد را صاف کند، ساقی میخانهٔ ما

ما و دل از دو جهان دور، کناری داریم

سیل را راه نیفتاده به ویرانهٔ ما

کاوش دیده، دل از سینهٔ ما بیرون کرد

خانه پرداز بود گریهٔ مستانهٔ ما

سر نیاری بدر، از حرف پریشان سخنان

آشنا تا نشود، معنی بیگانهٔ ما

دو جهان تنگتر از دیدهٔ مور است حزین

در گشاد نظر همّت مردانهٔ ما

 
 
 
عبدالقادر گیلانی

بی حجابانه درآ از در کاشانه ما

که کسی نیست به جز وردِ تو درخانه ما

گر بیائی به سر تربت ویرانه ما

بینی از خون جگر آب زده خانه ما

فتنه انگیز مشو کاکل مشکین مگشای

[...]

جامی

کاش ویران شود از سیل فنا خانه ما

تا کشد گنج جفا رخت به ویرانه ما

چرخ فیروزه که بینی ز شفق گلگونش

درد آلوده سفالی ست ز خمخانه ما

ما و پیمان می ای زاهد پیمانه شکن

[...]

صائب تبریزی

آب حیوان زند آب در میخانه ما

می گزد خضر لب از حسرت پیمانه ما

از سر شیشه اگر پنبه بگیرد ساقی

گل ابری شود از گریه مستانه ما

در دل ما نبود منزلتی دنیا را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

تا بود گریه کی آباد شود خانه ما؟

جغد را پای به گل رفته به ویرانه ما

ما از آن سوختگانیم که معمار ازل

طرح آتشکده برداشت ز کاشانه ما

عشق پیوسته به دنبال دلم می‌گردد

[...]

اسیر شهرستانی

می کند مشق تپیدن دل دیوانه ما

بال پرواز شود باده به پیمانه ما

حاصل نشو و نما دیده بیدار شود

گشته صحرا صدف پر گهر از دانه ما

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اسیر شهرستانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه