به گرد عارض او خط عنبرین پیداست
چو سبزه ای که بر اطراف یاسمین پیداست
ز نام تقوی من، بلکه سرگران شده ای؟
که از جبین تو چون موج باده، چین پیداست
محبتم به دلت کرده گوییا اثری
ز التفات نهان تو، این چنین پیداست
ترحمی، که مرا استخوان ز کاهش غم
به رنگ پنبهٔ داغم، ز آستین پیداست
گرفتم آنکه، نهفتی ز خلق خون مرا
خدنگ غمزه خونریزت از کمین پیداست
به خلق خوش، شده ای شهرهٔ جهان لیکن
کم التفاتیت، از خاطر حزین پیداست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت محبوبی اشاره دارد که در او نشانههایی از عشق و غم وجود دارد. شاعر از خط و حالت چهره محبوب سخن میگوید و مینویسد که محبتش در دل او اثر کرده و از توجهی که محبوب به او ندارد، احساس غم و دلتنگی میکند. همچنین، شاعر به تضاد میان زیبایی محبوب و درد دل خود اشاره میکند که نشاندهندهی عمیقتر بودن احساسات اوست. در کل، شعر بیانگر عشق پرهیجان و در عین حال تلخ شاعر است.
هوش مصنوعی: دور تا دور چهره او نشانهای از رنگ عنبر وجود دارد، مانند سبزهای که در اطراف گل یاسمین به روشنی دیده میشود.
هوش مصنوعی: آیا تو از نام تقوای من، اینقدر پریشان شدهای که بر پیشانیات مانند امواج شراب، چین و چروک نمایان شده است؟
هوش مصنوعی: دوستم به دل تو نفوذ کرده و به نظر میرسد که عشقم نسبت به تو نشاندهنده تأثیر پنهانی محبت توست. به این ترتیب، احساس من به وضوح نمایان است.
هوش مصنوعی: شما بر من رحم کنید، چون از شدت غم، وضعی به شدت نزار دارم و به گونهای شدهام که حالتم به وضوح از آستینم نمایان است.
هوش مصنوعی: من آن کسی را به چنگ آوردم که از دید مردم پنهان بود و تیر نگاه تیرآسا و برندهات به وضوح پنهان نمانده است.
هوش مصنوعی: تو به خاطر خلق خوشی که داری، در دنیا مشهور شدهای، اما این کمتوجهی تو نشان میدهد که در دل خود اندوهی داری که به وضوح پیدا است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبانه می زده یی ماه من چنین پیداست
نشان باده ات از لعل آتشین پیداست
همین بکینه ی ما تیر در کمان داری
در ابرویت ز سیاست هنوز چین پیداست
بر آتش دل گرم که دست داشته یی
[...]
خط نرسته ازان لعل آتشین پیداست
ز لطف، زهر خط از زیر این نگین پیداست
خبر ز نامه سربسته می دهد عنوان
عتاب و ناز تو از صفحه جبین پیداست
ز موج، روشنی آب می شود معلوم
[...]
زعشق مرتبه حسن دلنشین پیداست
زشیشه جوهر این آب آتشین پیداست
مخورفریب زشیرین لبان زیرنقاب
نشان آبله روی انگبین پیداست
غمت نهان زکه دارم که همچو قبله نما
[...]
نگه به چشم نهان و ز جبهه چین پیداست
شگرفی تو ز انداز مهر و کین پیداست
نظاره عرض جمالت ز نوبهار گرفت
شکوه صاحب خرمن ز خوشه چین پیداست
رسید تیغ توام بر سر و ز سینه گذشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.