شایدکه دهد آگهی از بوی تو ما را
دیشب سر ره تنگ گرفتیم صبا را
با سینهٔ افروخته آغوش گشادیم
کای دیده به راهت دو جهان بی سر و پا را
دیری ست که از دوری خاک سرکویی
در دیده و دل ریخته ام خار جفا را
ظالم برسان مژده، گر افتاد گذارت
ازکوی کسی کش سر ما نیست، خدا را
این نغمه به لب، بی خبر از خویش فتادم
کز خاک رهت غالیه ای بود صبا را
چون باز به خویش آمدم از عالم مستی
گفتم که بگو آن صنم هوش ربا را
کز دوریت آتش به جهان زد، دل گرمم
بیدادگرا، دل شکنا، طرفه نگارا
سوزد شب و آسوده بود روز، خوشا شمع
قد احرقنی هجرک لیلا و نهاراً
مپسند سیه روز و پریشان، دل جمعی
یکباره مکش ازکف ما، زلف دو تا را
القصه، مرا بی تو دگر تاب نمانده ست
لن اقدر فی هجرک صبراً و قرارا
احوال حزین دل و دین باخته این است
یک ره چه شود تازه کنی عهد وفا را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دوری معشوق و احساساتش سخن میگوید. او به یار خود اشاره میکند که کاش بوی او به او برسد و صدای نغمهای از عشقش به گوش او برسد. شاعر با دل پر درد و سینهای داغ، در پی ملاقات یار است و از فراق او میسوزد. او میگوید که از دوری معشوق، دلش پر از خار جفا شده و زندگیاش تحت تأثیر غم عشق قرار گرفته است. با یادآوری زیبایی یار، آرزو میکند که دوباره به وعدههای عشق وفادار باشد و از او انتظار دارد که زودتر به او بازگردد تا از این پژمردگی نجات یابد. در نهایت، شاعر بیان میکند که دیگر تحمل دوری یار را ندارد و به شدت دلتنگ اوست.
هوش مصنوعی: شاید بوی تو خبر از تو به ما بدهد. دیشب در مسیر تنگی که بودیم به نسیم صبحگاهی اشاره کردیم.
هوش مصنوعی: با قلبی پر از عشق و شوق، پذیرای تو هستیم، ای کسی که چشم به راه تو، دو جهان بیهدف و حیران است.
هوش مصنوعی: مدتی است که به خاطر دوری از خاک سر کوی تو، در دلم و چشمانم رنج و غم انباشتهام.
هوش مصنوعی: به ظالم بگو که اگر ازکوچه کسی که ما را رها کردهای، عبور کردی، خدا را یاد کن.
هوش مصنوعی: در اینجا شخص به این نکته اشاره میکند که صدای دلنشینی را با خود به همراه دارد، بدون آنکه از حال و روز خود آگاه باشد. او احساس میکند که این صدای جذاب، همانند گلهای خوشبویی است که نسیم آنها را به سمتش میآورد و این گلها نشانهای از عشق و زیبایی محبوبش هستند.
هوش مصنوعی: وقتی به وضعیت عادی و طبیعی خود برگشتم و از حالت سرمستی خارج شدم، به خودم گفتم که بگو آن دلربا و جذاب را چه میشود.
هوش مصنوعی: از دوری تو آتش به دل و دنیا میزند، اما دل من با وجود این، گرم و پر از عشق است، ای بیرحم و دلشکن، چه زیبا و دلربا.
هوش مصنوعی: شب در آتش میسوزد و روز در آرامش است، خوشا آن شمعی که به خاطر دوری تو در طول شب و روز میسوزد.
هوش مصنوعی: غصه و روزهای ناخوشایند را نپسند، نباید به یکباره دل شاد و آرام ما را از ما بگیری، زلفهایت را هم که دو رشته هستند.
هوش مصنوعی: خلاصه اینکه، من بدون تو دیگر تحملی ندارم و نمیتوانم در دوری تو صبر کنم و آرامش داشته باشم.
هوش مصنوعی: دل غمگین و دینی که باخته، چنین حالتی دارد: آیا یک بار هم که شده میتوانی پیمان وفا را تازه کنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر راه بود بر سر کوی تو صبا را
در بندگیت عرضه کند قصه ما را
ما را بسرا پرده ی قربت که دهد راه
بر صدر سلاطین نتوان یافت گدا را
چون لاله عذاران چمن جلوه نمایند
[...]
ای عید رخت کعبه دل اهل صفا را
هر لحظه صفایی دگر از روی تو ما را
تو کعبه حسنی و سر زلف تو حرم روح قدس را
در موقف کون تو مفام اهل صفا را
لبیک زنان بر عرفات سر کویت
[...]
چون کعبهٔ وصل تو مقامست صفا را
در قبلهٔ خود آی، تا بپرستیم خدا را
چون غنچه کسی یافت هوای سر کویت
کاندر دل تنگش نبود راه هوا را
تو تازه بهاری و به سودای تو چون گل
[...]
رحمی بکن آخر به من خسته خدا را
از حد مبر آخر به دلم جور و جفا را
زین بیش نماندهست مرا طاقت هجران
آخر نظری کن به من از لطف، خدا را
یک شب ز سر لطف، تو بر وعده وفا کن
[...]
سیمین ذقنا سنگدلا لاله عذارا
خوش کن به نگاهی دل غم پرور ما را
این قالب فرسوده گر از کوی تو دور است
القلب علی بابک لیلا و نهارا
آزرده مبادا که شود آن تن نازک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.