شمارهٔ ۱۱
بنگر به رشحهٔ قلمم سلسبیل را
مدّ کرم مگو رگ ابر بخیل را
در سینه ای که عشق تو آتش فروز اوست
دارم شکفته، باغ و بهار خلیل را
تیغت زبان نمی کشد ارسرخ رو نیم
با خون خویش چهره طرازد قتیل را
بی پرده کرد عشق نهان را جمال تو
دادم ز دست، دامن صبر جمیل را
مژگان ز شور گریهٔ طوفان نهیب من
بر جای خویش خشک کند رود نیل را
عبرت ز حال لشکر هندش کفایت است
هر کس ندیده نکبت اصحاب فیل را
جان نارواست ورنه اسیران نمی کنند
با تیغ او مضایقه خون سبیل را
گوشم سخن نیوش و لبش آشنا سروش
جای نفس زدن نبود جبرئیل را
خود بودم، آنچه می طلبیدم به جستجو
انداختم ز دست عصای دلیل را
پاس نفس بدار از آیینه خاطران
مهر سکوت زن به دهان قال و قیل را
افزود از نفیر نفس غفلتت حزین
افسانه کرد خواب تو، بانگ رحیل را
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...