عباس پالاش
عباس پالاش در ۱۱ روز قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۵۲ در پاسخ به مژگان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:
بله. به معنای جگر و در اینجا به معنای دل و جرات داشتنه
عباس پالاش در ۴ ماه قبل، سهشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۴ - نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل:
همانطور که بعضی از دوستان اشاره کردهاند
سهوی در ترجمه ضربالمثل ترکی رخ داده است
«بالیق باشدان اییلنر» یا کوکار
بالیق ۲ معنا دارد
معنای رایج ماهی
معنای دوم شهر، مملکت (مثل خان بالیق، بیش بالیق)
معنای ضربالمثل البته به درستی درک شده است که فساد و تباهی از سران مملکت آغاز میشود
و گرنه منطقا فاسد شدن ماهی از شکم که محل باکتریهاست آغاز میشود
عباس پالاش در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰:
بیت چهارم، مصرع اول
خنده زن شمع ازبن بزمگذشت
باید
خندهزن شمع ازین بزم گذشت
باشد
تا جمله بصورت شمع، خندهزنان از این بزم گذشت معنا شود
عباس پالاش در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:
بیت 12 مصرع دوم
میروم من هم ببینم ناکجا زنجیر پاست
تا کجا صحیح است نه ناکجا
عباس پالاش در ۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۱۹ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » چند رباعی » شمارهٔ ۴:
بیت دوم مصرع دوم
آئینه کجست و دیده احوال چکنم
احوال نادرست است و احول منظور بوده
دیده احول یعنی چشم احول یا لوچ یا کجبین یا دو بین
عباس پالاش در ۶ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱۳:
زبان اوست ترکی گوی و من ترکی نمیدانم
چه خویش بودی اگربودی زبانش در دهان من
مصرع دوم بیت دوم اینگونه باید باشد
چه خوبش بودی ار بودی زبانش در دهان من
تا هم معنا و هم وزن درست باشد
عباس پالاش در ۶ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۰ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷:
کزان چشمه تو بردی هر چه است
هم وزن ایراد داره و هم معنا
منطقا با توجه به مصرع اول
ندارد چشمهٔ خورشید آبی
باید
کزان چشمه تو بردی هر چه آبست
باشه
عباس پالاش در ۶ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰:
در بیت سوم مصرع اول
یعلم الله که من از دست غمت جان نبرم
کلمه من اضافه است
یعلم الله که از دست غمت جان نبرم
عباس پالاش در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷:
بیت اول مصرع دوم
نه تر است
به شکل
نه تراست نوشته بشه بهتره
عباس پالاش در ۸ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:
در مصرع اول بیت هفتم
فاصله به اشتباه فامله نوشته شده است
عباس پالاش در ۸ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۸ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » هشت بهشت » بخش ۱ - آغاز کتاب و منتخب یکی از داستانهای هشت بهشت:
بیت نهم
سخن آن به که بعد حمد خدای / بود از نعمت خواجهٔ دو سرای
در مصرع دوم
نعت به اشتباه نعمت نوشته شده
هم وزن دچار اشکال میشود و هم معنا
منظور این است که بعد از ستایش پروردگار نوبت مدح و ستایش پیامبر اسلام است
عباس پالاش در ۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بیخبر از غلغل چندین جرسی
بدین شکل هم ثبت شده
کاروان رفت و تو در راه کمینگاه بخواب
وه که بس بی خبر از بانگ
در دهخدا آمده
غلغل . [ غ ُ غ ُ ] (اِ صوت ) شوریدن بلبلان و مرغان را گویند در حالت مستی
صدا و آواز بسیار از یکجا که معلوم نشود که چه میگویند. (برهان قاطع). شور و غوغا. فریاد و هیاهوی بسیار. با لفظ زدن و افکندن و انداختن و افتادن استعمال میشود. (آنندراج ). داد و فریاد. همهمه و غوغا. خلالوش . خراروش . غلغل از آواز کوزه گاه پر شدن گرفته اند. (فرهنگ اسدی ). آواز. آواز سخت . آواز سپاه بسیار یا جماعت بسیار :
ابا برق و با جستن صاعقه
ابا غلغل رعد درکوهسار.
همین بیت هم شاهد مثال آورده شده
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بیخبر از غلغل چندین جرسی
آواز و بانگ ابزار موسیقی :
مانعش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح
ورنه گر بشنود آه سحرم بازآید.
غلغل زدن غلغل زدن . [ غ ُ غ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) جوشیدن با آواز.
در معجم المعانی الجامع اومده
غَلغَل
عِرْقُ الشجر إِذا أَمعن فی الأَرض
ریشه ٔ درخت که در زمین استوار گردد
غَلْغَلَ الشیءَ فی الشیءِ : أَدخله فیه حتَّی یلتبس به ویصیرَ من جملته
غَلْغَلَ اللَّوْنَ فِی الثَّوْبِ : أَدْمَجَهُ فِیهِ لِیَصِیرَ لَوْنَهُ
غَلْغَلَ الْمَاءُ فِی الأَرْضِ : تَسَرَّبَ وَدَخَلَ فِی ثَنَایَاهَا
غَلْغَلَ السَّائِرُ : أَسْرَعَ فِی سَیْرِهِ
این آخری به نظرم درستتر از همه است
عجله رونده در رفتنش